از تصمیم گیری به عنوان یکی از مهارتهای زندگی نام می‌برند و همه‌ی ما دوست داریم مهارت تصمیم گیری را در خود تقویت کنیم.

اما باید به‌خاطر داشته باشیم که همه‌ی تصمیم‌ها از یک نوع نیستند و هر کدام ویژگی‌های خود را دارند: روش‌ها و چالش‌ها و فرایند تصمیم‌ها با هم فرق دارد.

قرار نیست همه‌ی انواع سبک های تصمیم گیری برای همه نوع تصمیم به یک اندازه مفید باشند و توانایی تصمیم گیری شما، در همه‌ی حوزه‌ها یکسان باشد.
چه بسا شما در تصمیم گیری های مدیریتی قوی باشید و به خوبی عمل کنید، اما در تصمیم‌های زندگی شخصی، ناموفق باشید.

یا این‌که در تصمیم گیری فردی بسیار خوب باشید، اما در تصمیم گیری گروهی ضعیف عمل کنید.

شما باید بدانید در کدام‌یک از انواع تصمیم گیری ضعیف هستید (یا نیاز دارید قوی‌تر باشید). آن‌گاه، وقتی از روش های تصمیم گیری حرف زده می‌شود، می‌توانید سریع از خودتان بپرسید:

  •  این روش‌ها برای کدام‌یک از انواع تصمیم گیری مفید هستند؟
  •  آیا من هم – با توجه به تصمیم هایی که درگیرشان هستم – می‌توانم از این نکات و روش‌ها استفاده کنم؟

اگر می‌خواهیم مهارت تصمیم گیری را در خود تقویت کنیم، مهم است که ابتدا انواع تصمیم گیری را بشناسیم.

چند نوع  از تقسیم بندی تصمیم‌ها

  •  کدام دسته‌بندی‌ها بیشتر به کار من می‌آیند؟
  • غالب تصمیم‌های من در کدام دسته‌ها قرار می‌گیرند؟
  • آیا گروه‌هایی از تصمیم‌ها هستند که الان برایم اهمیت چندانی نداشته باشند، اما در سال‌های آینده – با توجه به مسیر زندگی شخصی یا مسیر شغلی – مهم و سرنوشت‌ساز شوند؟
  • در کدام‌یک از انواع تصمیم گیری قوی‌تر هستم؟
  • تصمیم‌های اشتباه من طی این چند سال اخیر، بیشتر از کدام دسته بوده‌اند؟

فکر کردن به این پرسش‌ها، شما را برای یادگیری بهتر مفاهیم تصمیم گیری آماده می‌کند.

بعد از این مقدمه به سراغ چند شیوه‌ی طبقه‌بندی تصمیم‌ها می‌رویم و چند مثال از انواع تصمیم گیری را مرور می‌کنیم:

  • تصمیم گیری فردی در برابر تصمیم گیری گروهی
  • تصمیم گیری منطقی در برابر تصمیم گیری شهودی
  • تصمیمهای برنامه ریزی شده در برابر تصمیمهای برنامه ریزی نشده
  • تصمیم گیری شخصی در برابر تصمیم گیری سازمانی
  • تصمیم گیری استراتژیک، تصمیم گیری تاکتیکی و تصمیم گیری عملیاتی
  • انواع تصمیمها بر اساس موضوع آن‌ها

تصمیم فردی در برابر تصمیم گروهی

یکی از رایج‌ترین طبقه‌بندی‌های تصمیم‌گیری بر این اساس است که چند نفر تصمیم می‌گیرند.

وقتی قرار است به عنوان یک فرد تصمیم بگیریم، بیشتر مسائل در ذهن‌مان حل و فصل می‌شود و اگر هم چیزی را یادداشت و ثبت کنیم، صرفاً نقش برون‌ریزی ذهنی را دارد و برای خودمان مفید است.

اما در یک تصمیم گیری گروهی، همه‌چیز باید به شکل شفاف انجام شود. افراد مختلف، دیدگاه‌های خود را مطرح می‌کنند؛ جلسه‌های متعدد گذاشته می‌شود و چالش‌های متفاوتی هم شکل می‌گیرند.

از جمله‌ی این چالش‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  •  بعضی افراد با استفاده از توانایی متقاعدسازی خود، می‌کوشند نظر فردی خود را به کل گروه بقبولانند.
  • فرد یا افرادی در جمع، ممکن است بخواهند با استفاده از منابع قدرت خود، دیدگاه‌هشان را به جمع تحمیل کنند.
  • ممکن است جمع خود را در برابر یک یا چند نفر ببازد و پدیده‌ی تفکر گروهی شکل بگیرد.
  • جلسه‌ تصمیم گیری می‌تواند به سادگی به جلسه مذاکره میان چند تفکر مختلف تبدیل شود

در تصمیم گیری فردی شما به دنبال بهترین تصمیم هستید. حتی اگر اشتباه هم تصمیم بگیرید،‌ بی‌تردید نیت‌تان بهترین تصمیم است.

اما بعید نیست در تصمیم گیری گروهی به دنبال گزینه‌ای باشید که ریسک‌های شما را کاهش دهد یا مسئولیت کمتری روی شانه‌تان قرار بگیرد.
به عبارت دیگر، ممکن است هدف افرادی که در جلسه‌ی تصمیم گیری گروهی شرکت می‌کنند، انتخاب بهترین گزینه نباشد.

تصمیم منطقی در برابر تصمیم شهودی

یک دسته‌بندی دیگر که درباره‌ی تصمیم‌گیری رواج دارد، تقسیم تصمیم‌ها به دو دسته‌ی منطقی (Rational)  در برابر شهودی (Intuitional) است.

هر وقت از مراحل تصمیم گیری صحبت می‌کنند، فرض بر این است که تصمیم‌گیری واقعاً منطقی و کاملاً مکانیکی است:

البته امروز دیگر می‌دانیم که تصمیم کاملاً منطقی و عقلانی وجود ندارد و به قول هربرت سایمون، تصمیم‌های عقلانی ما هم دارای محدودیت‌های خویش است و از جایی به بعد، جستجوی شواهد و استدلال منطقی بر اساس آن‌ها را متوقف می‌کنیم.

گروهی از فعالان اقتصاد رفتاری مانند مثل ریچارد تیلر و دنیل کانمن و دن اریلی هم بارها کوشیده‌اند به ما نشان دهند که خطاهای انسانی را نمی‌توان از تصمیم گیری انسانی حذف کرد.

اما در این میان،‌ کار دنیل کانمن موثرتر از همه بوده است. چون او از اصطلاح‌های مبهمی مانند عقلانی، عقلایی، شهودی و مانند این‌ها فاصله گرفته و به جای آن، سیستم یک و سیستم دو در تصمیم‌گیری را مطرح کرده است.

سیستم یک بسیار به چیزی که به عنوان تصمیم گیری شهودی می‌شناسیم نزدیک است و سیستم دو، شبیه آن چیزی است که به عنوان تصمیم گیری منطقی می‌شناسیم.

تصمیمهای برنامه ریزی شده در برابر تصمیمهای برنامه ریزی نشده

یک دسته‌بندی دیگر هم وجود دارد که اگر کتاب‌های مربوط به رفتار سازمانی را خوانده باشید با آن آشنا هستید (چون این طبقه‌بندی بیشتر در سازمان‌ها به‌کار می‌آید):

  • تصمیمهای برنامه ریزی شده (programmed decisions)
  • تصمیمهای برنامه ریزی نشده (non-programmed decisions)

تصمیم‌های برنامه‌ریزی شده تصمیم‌هایی تکراری هستند که قبلاً مشابه آن‌ها روی داده است. معمولاً سازمان‌ها این نوع مسئله‌ها و انتخاب‌های مناسب مربوط به آن‌ها را تدوین می‌کنند و در اختیار دیگران قرار می‌دهند. به این مثال‌ها توجه کنید:

  • اگر مشتری آمد و خواست محصول را پس بدهد یا تعویض کند: …
  • اگر با شما تماس گرفتند و گفتند می‌خواهیم با مدیرعامل صحبت کنیم بگویید: …
  • در مصاحبه شغلی، مدرک تحصیلی معیار تصمیم‌گیری ما نیست.
  • اگر یکی از کارکنان مرکز تماس خواست مرخصی بگیرد: …

همه‌ی تصمیم‌های برنامه‌ریزی شده، روزی برای نخستین بار پیش آمده‌اند و برنامه‌ریزی ‌نشده محسوب شده‌اند. اما با تکرار بیشتر، به تدریج پاسخ‌های آن‌ها ثبت شده و ساختار پیدا کرده‌اند.

در سازمان‌هایی که مستند‌سازی قوی است، هر بار که تصمیم تازه‌ای به وجود می‌آید، نتایج آن ثبت می‌شود تا در آینده مورد استفاده‌ی دیگران قرار گیرد.

البته معمولاً در لایه‌های بالاتر سازمان، آن‌قدر حجم تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده زیاد است که این نوع مستندسازی‌ها معمولاً فایده‌ای ندارد.

در حدی که گاهی در توصیف وظایف مدیر می‌گویند: وظیفه‌ی مدیر، مدیریت تصمیم گیری در تصمیم‌های برنامه‌ریزی‌ نشده است.

تصمیم گیری شخصی در برابر تصمیم گیری سازمانی

ویژگی مهم تصمیم گیری سازمانی این است که ذی‌نفعان متعددی دارد.

شما باید تصمیمی بگیرید که مدیران ارشد یا هیأت مدیره، کارکنان، مشتریان، دولت و نهادهای حاکمیتی و بسیاری ذی‌نفعان دیگر را راضی کند.

در این‌ شرایط، فرد تصمیم‌گیر می‌کوشد از ویژگی‌ها و ترجیحات فردی خود فاصله گرفته و ترجیحات و انتظارات ذی‌نفعان را مبنا قرار دهد.

چه‌بسا شما فردی محافظه‌کار باشید، اما به خاطر انتظار هیأت‌مدیره، گزینه‌ای ریسکی را انتخاب کنید. یا این‌که برعکس: با وجود ریسک پذیری بالای خودتان، به خاطر این‌که می‌دانید انتظار سهامداران یک تصمیم محافظه‌کارانه است، گزینه‌های کم‌ریسک‌تر را انتخاب کنید.

البته تصمیم‌های شخصی هم ذی‌نفعان خود را دارند. اما معمولاً به خاطر این‌که چارچوب رسمی وجود ندارد و بعید است به خاطر تصمیم اشتباه، شما را به دادگاه بکشانند و زندانی کنند، انسان‌ها در تصمیم گیری شخصی آزادی بیشتری را حس می‌کنند.

سطوح تصمیم گیری: استراتژیک، تاکتیکی یا عملیاتی

یکی دیگر از روش‌های تقسیم‌بندی تصمیم‌گیری‌ها، توجه به سطوح تصمیم گیری است.

همه‌ی تصمیم‌ها در یک سطح نیستند و می‌توان آن‌ها را به سه دسته‌ی تصمیمهای استراتژیک، تصمیمهای تاکتیکی و تصمیمهای عملیاتی تقسیم کرد:

تصمیمهای استراتژیک، اثرات بلندمدتی دارند و معمولاً نیازمند تخصیص جدی منابع هستند. مثلاً وقتی کسی درباره‌ی انتخاب رشته دانشگاهی تصمیم می‌گیرد، یا شرکتی برای ادغام عمودی و خریداری چند شرکت دیگر برنامه‌ریزی می‌کند، وارد قلمرو تصمیم گیری استراتژیک شده است.

تصمیم‌های استراتژیک پیچیدگی و ظرافت‌های خاص خود را دارند.

تصمیم‌های تاکتیکی یک لایه پایین‌تر هستند و اصطلاحاً گفته می‌شود که از تصمیم‌های استراتژیک حمایت می‌کرده و پیاده‌سازی آن‌ها را تسهیل می‌کنند.
اگر استراتژی بلندمدت شما مهاجرت به کشوری انگلیسی زبان باشد، وقت‌ گذاشتن برای یادگیری زبان انگلیسی یا گوش دادن منظم به پادکست‌های انگلیسی یک تصمیم تاکتیکی است.

تصمیم‌های عملیاتی یک لایه پایین‌تر هستند و به کارهای روزمره مربوط می‌شوند. مثلاً انتخاب اپلیکیشن مناسب برای گوش دادن به پادکست‌ها یا انتخاب مسیر مناسب برای سریع‌تر رسیدن به کلاس، نمونه‌هایی از تصمیم‌های عملیاتی محسوب می‌شوند.

انواع تصمیمها بر اساس موضوع

این هم یک شیوه‌ی دیگر طبقه‌بندی تصمیم‌هاست که اتفاقاً می‌تواند بسیار مفید باشد.

مثلاً به تصمیم گیری در روابط انسانی و به طور خاص، روابط عاطفی فکر کنید. هیجانات و عواطف و رابطه‌های مبتنی بر عواطف آن‌قدر پیچیدگی دارند که آن‌ها را نمی‌توان به سادگی در معادلات متعارف تصمیم‌گیری گنجاند.

به همین علت، برای تصمیم‌گیری در این زمینه، بیش از تقویت دانش عمومی تصمیم‌گیری، شما نیازمند تقویت سواد عاطفی خود هستید.

احتمالاً وقت گذاشتن برای یادگیری مفاهیم کلیدی رابطه مثل تعریف رابطه عاطفی و مفهوم حمایت اجتماعی و نظریه دلبستگی و موضوعاتی مانند این‌ها می‌تواند تأثیر بیشتری روی کیفیت تصمیم گیری شما داشته باشد.

تصمیم گیری در مذاکره هم از همین دست است. با وجود این‌که همه‌ی اصول پایه‌ی تصمیم گیری در مذاکره هم مصداق دارند، اما کسی که می‌خواهد کیفیت تصمیم گیری خود در مذاکره را بهتر کند، باید برای یادگیری اصول مذاکره و انواع تکنیک های مذاکره وقت بگذارد.

تصمیم‌های اجتماعی هم نمونه‌ی دیگری از تصمیم‌ها هستند که می‌توان آن‌ها را به صورت مستقل بررسی کرد.

این‌که شما زباله‌های خود را تفکیک کنید یا این‌که آن‌ها را کاملاً در هم ریخته و مخلوط تحویل کارکنان شهرداری داده یا در سطل زباله بریزید،‌ نمونه‌ی یک تصمیم اجتماعی است.

انتخاب بین استفاده از کیسه زباله پلاستیکی یا کاغذی، خاموش کردن یا نکردن یک لامپ، خریدن یک ماشین سدان یا ماشین SUV، تنظیم کردن موتور، کمک به یک موسسه خیریه از طرف شرکت یا از طرف خودتان، نمونه‌هایی از تصمیم‌هایی هستند که در این گروه قرار می‌گیرند.

در این نوع تصمیم‌ها، انتخاب‌های شما نتایج و دستاوردهایی دارد که ممکن است در کوتاه مدت یا حتی در بلندمدت، تبعات آن را نبینید.

بنابراین اگر می‌خواهید تصمیم‌های اجتماعی بهتری بگیرید، بیش از آن‌که دنبال انواع مدل های تصمیم گیری و تکنیک های تصمیم گیری و سیستم یک و دو و موضوعات مشابه باشید، لازم است برای یادگیری و فهم مباحثی مانند تفکر سیستمی وقت بگذارید.

turned_inدسته بندی : مدیریت کسب و کار
moreبرچسب : ، ، ، ، ، ،

مطالب مرتبط

مفهوم کنترل در مدیریت و سازمان
برنامه ریزی استراتژیک و انواع آن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست