برای تعریف این مفهوم که بازخورد یا فیدبک چیست ابتدا باید دو مفهوم سیستم باز و سیستم بسته که در تعریف سیستم و تفکر سیستمی وجود دارد را مورد بررسی قرار دارد.
به سیستمهایی که با محیط خود تعامل دارند، سیستم باز گفته میشود. برای هر سیستم باز (Open System)، میتوان ورودی و خروجی تعریف کرد.
ورودی، اثراتی است که سیستم از محیط میپذیرد و نیز پارامترها و اطلاعاتی که از محیط میگیرد.
خروجی نیز، اثراتی است که سیستم بر محیط میگذارد و پارامترها، اطلاعات و رفتاری که توسط محیط، درک و مشاهده میشود.
اگر بخشی از خروجی یک سیستم، بر روی ورودی آن تاثیر بگذارد، اصطلاحاً میگوییم که این سیستم از محیط، بازخورد یا فیدبک (Feedback) میگیرد.
این اصطلاح را اولین بار، کارل فردیناند براون در مورد سیستمهای الکتریکی به کار برد. البته فیدبک برای او، بار معنایی منفی داشت.
فردیناند براون، متوجه شد که آنتن های فرستندهی رادیویی او، روی سیستم تغذیه تاثیر می گذارند و اختلال ایجاد می کنند. او در توصیف این اختلال می گفت: این طراحی ما خوب نیست و فیدبک دارد؛ بخشی از خروجی خود را خودش می خورد و بازخورد، کار ما را خراب میکند.
بعدها راس اشبی این تعبیر را در تحلیلهای فردیناند براون مشاهده کرد. او واژهی فیدبک یا بازخورد را دوست داشت و به نظرش تعبیر زیبایی بود. اما نمیتوانست خود را قانع کند که بازخورد، همیشه یک اتفاق منفی است.
راس اشبی، در آن زمان در حال خلق علم سایبرنتیک بود. این علم به نوعی پدر علم کنترل امروزی محسوب میشود.
راس اشبی لغت سایبرنتیک را به این معنا به کار میبرد که یک سیستم، چند حالت متفاوت میتواند داشته باشد؟
او معتقد بود که سیستمهای سایبرنتیک، تعداد حالتهای خیلی زیادی دارند. به همین علت، انسان، موجودات زنده و سیستمهای اجتماعی را نیز به عنوان سیستم سایبرنتیک در نظر میگرفت.
اشبی به نتیجه رسید که فیدبک یا بازخورد از ویژگیهای مهم در سیستمهای پیچیده یا سایبرنتیک است و اگر آن را از سیستم حذف کنیم، نظم سیستم ممکن است به هم بریزد.
اشبی در اینجا، اصطلاح بازخورد مثبت و بازخورد منفی را ابداع کرد و آنها را به صورت زیر تعریف کرد:
بازخورد منفی، بازخوردی است که سیستم بر اساس آن، رفتار قبلی خود را تعدیل می کند و بازخورد مثبت، بازخوردی است که سیستم بر اساس آن، رفتار قبلی خود را تقویت می کند.
او در کتاب خود تحت عنوان مقدمهای بر سایبرنتیک به این مسئلهی مهم اشاره میکند که در دنیای واقعی، تعداد المانهای سیستمها آنقدر زیاد است و تنوع بازخوردها در حدی است که به سادگی نمیتوان مثبت یا منفی بودن بازخوردها را تشخیص داد و حتی رابطهی علت و معلول را در تعامل بین سیستم و محیط، تفکیک کرد.
راس اشبی، اصطلاح دیگری هم خلق کرد که امروز نیز استفاده میشود: او به سیستمهایی که دارای مکانیزم بازخورد منفی بودند، سیستم هدفمند هم میگفت.
چون رفتار این سیستمها، فقط به شکل افزایشی یا کاهشی نبود. بلکه هدف نهایی آنها، رسیدن به یک سطح مطلوب و حفظ آن بود.
مثالی که اشبی دوست داشت و آن را مورد اشاره قرار میداد سیستم تنظیم دور موتور خودرو بود که در آن زمان با وسیلهی به نام گاوِرنر انجام میشد.
عملکرد سیستم گاورنر موتورها به این صورت بود که خروجی موتور به یک محور عمودی وصل میشد و آن را میچرخاند. هرچه سرعت دوران بالاتر میرفت، دو گلوله در اثر چرخش از مرکز دورتر میشدند و اهرمی را پایین میکشیدند که میزان سوخت ورودی موتور را به تناسب کاهش میداد. اگر موتور از مقدار هدف کمتر میشد، گلولهها در اثر وزن خود پایینتر میآمدند و دریچه سوخت بازتر می شده تا دور موتور افزایش یابد.
اگر چه هنوز هم، مکانیزم مشابهی در برخی از ژنراتورهای قدیمی وجود دارد و به کار میرود و این سیستم به صورت کامل منقرض نشده است، عملاً امروزه برای مثال زدن سیستم هدفمند با بازخورد منفی، از ترموستات تنظیم دمای خانه یا دمای داخل خودرو استفاده میکنند.
اشبی، همچنین دو واژهی دیگر را هم مطرح کرد و آن سیستمهای حلقه باز (Open-Loop Systems) و سیستمهای حلقه بسته (Closed-Loop Systems) بود.
او سیستمهایی را که به نوعی از خروجی خود مطلّع میشدند، سیستم حلقه بسته و سیستمهایی را که از خروجی خود خبردار نمیشدند سیستمهای حلقه باز تعریف میکرد.
بازخورد داخلی و بازخورد بیرون
ممکن است در نگاه اول نتیجه بگیریم که بازخورد فقط در تعامل سیستم با محیط بیرونی معنا پیدا میکند و به حلقههایی که درون سیستم شکل میگیرند، بازخورد گفته نمیشود.
اما باید به خاطر داشته باشیم که مرز سیستم یک واقعیت بیرونی نیست؛ بلکه صرفاً قراردادی برای ماست تا شناخت سیستم را سادهتر کرده و تحلیل رفتار آن را برای ما امکانپذیر کند.
شاید مثال زیر این بحث را به شکلی بسیار ساده در ذهن ما تثبیت کند:
اگر تا به حال از پرینترهای چندکاره استفاده کرده باشید میدانید که بسیاری از آنها از یک مکانیزم جذاب و خلاقانه برای کالیبراسیون نازلهای خود استفاده میکنند.
این پرینترها تصویری را روی کاغذ پرینت میگیرند و از شما میخواهند که همان را روی صفحهی اسکنرشان بگذارید تا خودشان نتیجهی کار خود را ببینند و بر این اساس تنظیمات لازم را اعمال کنند.
این یکی از زیباترین نمونههای فیدبک گرفتن از محیط است.
با توجه به تعریفی که در ذهن همهی ما از فیدبک وجود دارد، به سرعت این رفتار پرینتر را به عنوان نمونهای از فیدبک در نظر میگیریم.
قطعاً قضاوت ما درست است و این مکانیزم، نمونهای از فیدبک محسوب میشود. اما در داخل همان پرینتر دهها و بلکه صدها مکانیزم فیدبک دیگر هم وجود دارد.
از جمله اینکه وقتی کارتریجها هنگام چاپ به انتهای مسیر خود میرسند با استفاده از لیمیت سوییچهای کوچکی متوجه میشوند که به آخر رسیدهاند و باید جهت حرکت خود را تغییر دهند.
ما نمیتوانیم بگوییم که اینها را فیدبک در نظر نمیگیریم. چون مصداقِ تبادل اطلاعات با محیط نیستند و صرفاً یک اتفاق داخلی محسوب میشوند.
لیمیت سوییچها یکی از قطعههایی هستند که با هدف ایجاد فیدبک در سیستمهای مکانیکی نصب و استفاده میشوند.
محیط چیزی است که ما تعریف میکنیم و صرفاً یک قرارداد است. بنابراین، هر جا که به هر روشی نتیجهی یک اقدام روی خود آن اقدام تأثیر گذاشت میتوانیم بگوییم مکانیزم فیدبک وجود دارد.
بازخورد درست است یا بازخور؟
اوایل هر دو اصطلاح بازخورد و بازخور به کار میرفتند و رواج داشتند. حتی شاید بتوان گفت بازخور رایجتر بود. اما طی سالهای اخیر که حساسیت به زبان فارسی گسترش یافته و علاقهمندان به این زبان در شبکههای اجتماعی فعال شدهاند، بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که بازخور نادرست است. چون «خور» (مثل: بخور) فعل امر است و بازخور به معنای فیدبک نزدیک نیست. مستقل از اینکه این استدلال را بپذیریم یا نه، اکنون واژهٔ بازخورد رایجتر است و در نوشتههای رسمی بیشتر به کار میرود.
علاوه بر بازخورد که متداولترین معادل فارسی Feedback است، واژههای دیگری هم در ترجمهها به کار رفتهاند. از جملهٔ این واژهها میتوان به “پسخوراند” و “پسخورد” هم اشاره کرد.