همهٔ آنچه که قصد دارم در این مطلب بعنوان یک پیام کلیدی به شما ارائه بدهم چیزی نیست به جز اینکه اگر در شبکههای اجتماعی فعالیت می کنید حتما باید استراتژی هشتگ داشته باشید.
هشتگ گذاری یک کار ساده و تصادفی نیست که پس از تولید محتوا و در آخرین لحظات، بسیار سریع و بدون فکر، انجام شود. باید استراتژی هشتگ شما کاملاً مشخص باشد. بدانید مجموعه هشتگهای مورد استفاده شما چیست و برای هر مطلب، آگاهانه و هوشمندانه، تعدادی از آن هشتگها را انتخاب کرده و به کار بگیرید. به همین دلیل تصمیم به ارائه این مطلب گرفتم تا با هم بصورت کامل موضوعات مرتبط با هشتگ و نحوه استفاده از آن را بررسی بکنیم.
علامت # برای انگلیسی زبانها یک علامت جدید نیست.
آمریکاییها برای چند دهه این علامت را Number Sign یا نشانهٔ عدد و گاه Pound مینامیدند و هنوز هم این علامت را برای رتبهبندی و نیز به عنوان جایگزین واژهٔ عدد به کار میبرند. به عنوان مثال، نفر اول در یک مسابقه یا موضوع نخست در یک فهرست را با 1# نشان میدهند و آن را به این صورت Number One میخوانند .
انگلیسیزبانهای خارج از آمریکا این علامت را به خاطر شکل خطوط مورب موازیِ به کار رفته در آن Hash نامیدند. احتمالاً دقت کردهاید که هاشور زدن هم که ما در فارسی به کار میبریم با واژهٔ هش از یک خانواده است.
بنابراین کلید هش یا Hash Key به یکی از کلیدهای شناختهشده در صفحهٔ شمارهگیر تلفنها تبدیل شد.
دکمهٔ هش پس از ورود به دنیای تلفنها، جایگاه خود را تا امروز حفظ کرد. جایگزین شدن تلفنهای ثابت با گوشیهای موبایل و حتی حذف صفحه کلید مکانیکی و تبدیل آن به صفحه کلید تاچ باعث نشد که کلید هش جای ثابت خود را زیر عدد ۹ از دست بدهد.
تاریخچه هشتگ
نخستین کسی که پای علامت # را به دنیای کامپیوتر و تکنولوژی باز کرد، دنیس ریچی بود؛ کسی که او را با خلق زبان برنامه نویسی C میشناسیم.
دنیس ریچی و همکارش برایان کرنیگان در سال ۱۹۷۸ استفاده از این علامت را در کتابشان با عنوان زبان برنامه نویسی C معرفی کردند و به عنوان بخشی از ساختار زبان C آموزش دادند.
البته آن زمان هنوز اصطلاح هشتگ رواج نداشت و # را همچنان Number Sign و گاه Pound مینامیدند. اما به هر حال، چشم برنامهنویسان و فعالان تکنولوژی از حدود چهار دهه قبل با این علامت آشنا شد. برنامهنویسان به سرعت عادت کردند که علامت هش را حتی در سادهترین برنامهها هم ببینند و به کار بگیرند.
استفاده از هشتگ به زبان برنامهنویسی C محدود نشد و هشتگ به عنوان یک علامت متمایزکننده به سرعت در سرویسهای مختلف آنلاین رواج پیدا کرد.
به عنوان نمونه، در آن سالها سرویس IRC برای چت و گفتگوی گروهی رواج داشت؛ تقریباً چیزی شبیه همین گروههای گفتگو در تلگرام و واتساپ، البته با ساختاری به مراتب سادهتر.
در آن زمان، بیشترِ کاربران این نوع سرویسها، برنامهنویسان و افراد آشنا با تکنولوژی بودند. چون هنوز بخش بزرگی از جامعه به فناوری اطلاعات و ابزارهای ارتباطی مدرن دسترسی نداشتند.
به همین علت، ذهنیت برنامهنویسی و الگوهای رایج در آن، به سرعت به فضای IRC هم راه پیدا کرد و اتاقهای گفتگوی مختلف با # مشخص شدند. مثلاً: programming#
توجه کنید که آن زمان هنوز مانیتورها تکرنگ یا منوکروم بودند. بنابراین نمیشد کلمات را با رنگهای مختلف متمایز کرد. همین علامت # کمک میکرد نام اتاق گفتگو از سایر حرفهایی که میان اعضا رد و بدل میشد متمایز شود.
نرمافزارهای گفتگوی گروهی مانند IRC را میتوان نیاکان پیامرسانها و شبکههای اجتماعی امروزی دانست. شاید برایتان جالب باشد که علاوه بر علامت # برای نمایش نام یا ID کاربران هم از علامت @ استفاده میشد؛ شیوهای که هنوز هم رواج دارد و به کار میرود.
هشتگ یا هشتک؟
کم نیستند افرادی که به جای «هشتگ» از واژهٔ «هشتک» استفاده میکنند. این اشتباه معمولاً ناشی از مطالعهٔ کم در زمینهٔ بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا و گاه محدود کردن یادگیری به آموزشهای صوتی و پادکست است چون شکل نوشته شدهٔ کلمهٔ هشتگ را ندیدهاند.
به این نکته توجه کنید که استفاده از هشتک به جای هشتگ، صرفاً یک غلط دیکتهای ساده نیست. هشتک یک کلمهٔ مستقل است و معنای خاص خودش را دارد.
اگر روی صفحه کلید به بالای عدد ۶ نگاه کنید علامت هشتک یعنی ^ را میبینید. این علامت برای نمایش به توان رساندن در ریاضی است. مثلا ۲^۳ یعنی سه به توان دو. در انگلیسی برای هشتک از کلمهٔ Caret استفاده میشود.
در مقابل، هشتگ از ترکیب هش + تگ درست شده و به معنای برچسب گذاری با استفاده از علامت هاشور است. بنابراین استفاده از هشتک به جای هشتگ عملاً برای مخاطب به این معنا خواهد بود که ما فرق دو نماد # و ^ را نمیدانیم.
اولین استفاده از هشتگ
استفاده از هشتگ در نسل جدید شبکه های اجتماعی داستان جالبی دارد. در میان شبکه های اجتماعی رایج امروزی، هشتگ برای نخستین بار در توییتر به کار برده شد.
کریس مسینا (Chris Messina) را میتوان مخترع هشتگ دانست. او حدود یک سال پس از تأسیس توییتر، در سال ۲۰۰۷ در یک توییت به سایر کاربران پیشنهاد کرد برای مشخص کردن موضوع گفتگوها از علامت هشتگ استفاده کنند.
عدهای از کاربران توییتر هم با او همراه شدند و پیشنهادش را پذیرفتند. اما چنانکه خود مسینا بعداً نقل میکند، در آن زمان توییتر به او گفته که چنین علامتی رواج پیدا نخواهد کرد و احتمالاً بیشتر خورههای کامپیوتر آن را به کار خواهند گرفت؛ همان کسانی که پیش از این با علامت # آشنا بودهاند و آن را به کار میبردهاند.
اما حدس تیم توییتر اشتباه بود. چند ماه بعد در همان سال، آتشسوزی سندیگو اتفاق افتاد. کاربران توییتر برای اینکه بتوانند خبرهای آتشسوزی را منتشر کرده یا پیگیری کنند، از sandiegofire# استفاده کردند و این رویداد باعث شد کاربرد و فایده هشتگ مشخص شود.
مدتی طول کشید تا توییتر قانع شود برای هر هشتگ، یک URL و آدرس اختصاصی در نظر بگیرد.
ایده استفاده از هشتگ به کاربران توییتر برای دستهبندی حرفها و توییتها کمک کرد. هشتگ همچنین کمک کرد تا کاربرانی با دغدغههای مشابه، همدیگر را زودتر و راحتتر پیدا کنند.
منابع متعددی تأکید میکنند که هشتگ در توییتر به صورت جدی در جهان توسط ایرانیها در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ رواج یافت و به تدریج فراگیر شد.
کاربردهای هشتگ
نمیتوان کاربردهای هشتگ را به چند موردِ ثابت و مشخص محدود کرد. هشتگ گذاری روشهای بسیار متنوعی دارد و مفهوم هشتگ، بسته به اینکه چگونه و کجا به کار برود، تغییر میکند.
در ادامه برخی از مهمترین کاربردهای هشتگ را با هم بررسی میکنیم.
1- دیده شدن
یک کاربرد مهم هشتگ این است که به یافته شدن و دیده شدن مطلب یا محتوا کمک کند. چه در کپشن یا استوری اینستاگرام و چه در فضاهایی مانند توییتر و پینترست، یکی از مهمترین انگیزههای کاربران برای استفاده از هشتگ همین است.
نمیشود برای تولید محتوا وقت بگذارید و بگویید دغدغهٔ دیده شدن ندارم و برایم مهم نیست کسی حرفهایم را بخواند یا بشنود.
فرض کنید مطلبی در زمینهٔ برندینگ، سئو یا طراحی سایت نوشتهاید یا یک فایل صوتی یا تصویری در این زمینه تولید کردهاید. واضح است که دوست دارید کسانی که دربارهٔ این موضوع جستجو میکنند، مطلب و محتوای شما را هم ببینند.
2- پیشنهاد دادن
وقتی از آمازون یا دیجی کالا خرید میکنید، محصولات دیگری به شما پیشنهاد داده میشود و اتفاقاً همین پیشنهادها بخش قابلتوجهی از فروش این پلتفرمها را به خود اختصاص میدهند.
شبکه های اجتماعی هم از همین ابزار استفاده میکنند. مثلاً اینستاگرام مدام میکوشد با پیشنهاد پستها و استوریهای دیگران، ما را به بررسی اکانتهای جدید و گذراندن وقت بیشتر در این شبکه وسوسه کند. این کار هم در بخش اکسپلور اینستاگرام انجام میشود و هم در تایملاین و بعد از مشاهدهٔ چند پست، وارد فهرست پستهای اکانتهایی میشویم که آنها را فالو نکردهایم.
طبیعی است علاقه داشته باشید مطالب شما هم به دیگران پیشنهاد داده شود و پلتفرم، به افزایش فالوورهای شما کمک کند. برای این کار باید به پلتفرم اعلام کنید که مطلب شما دربارهٔ چیست و برای پیشنهاد دادن در کنار کدام موضوعات، مناسب است.
البته امروزه بیشتر شبکه های اجتماعی، تحلیل متن را به شکل کامل انجام میدهند و حتی اگر از هیچ هشتگی استفاده نکنید، باز هم مطلب شما احتمالاً برای تعدادی از کاربران نمایش داده خواهد شد. اما استفاده از هشتگ باعث میشود خطای پلتفرم در تحلیل مطلب شما کمتر شود و طبیعی است که الگوریتمهای تحلیل معنای متن، وزن و اهمیت بیشتری برای کلمات هشتگدار قائل خواهند شد.
3- طبقه بندی مطالب
اگر در شبکه های اجتماعی به شکل حرفهای و گسترده فعالیت کنید و برای تولید محتوا وقت بگذارید، دیر یا زود با این مشکل مواجه میشوید که مطالبتان در هم آمیخته میشوند. حجم انباشتهای از مطالب شکل میگیرد که هر کدام به موضوع متفاوتی پرداختهاند و مخاطبی که بخواهد حرفها و نظرات و پستها و توییتهای شما را در یک موضوع مشخص ببیند و بخواند، سرگردان میشود.
هشتگ در این موارد میتواند به کار بیاید و به طبقهبندی بهتر مطالب کمک کند.
البته طبیعتاً اگر دنبال چنین هدفی هستید، نمیتوانید سراغ هشتگهای عمومی و رایج بروید. مثلاً اگر از #نقل-قول یا #بازاریابی استفاده کنید، باز هم مطالبتان با هزاران مطلبی که دیگران با همین هشتگها منتشر کردهاند، آمیخته خواهد شد و عملاً به مخاطبتان کمک نکردهاید.
در اینجا معمولاً دو روش به کار میرود. یک روش استفاده از هشتگهای Branded است. مثلاً اگر فردی به نام علی میخواهد موضوعات خود را طبقهبندی کند، ممکن است به سراغ هشتگهایی از این دست برود:
#مارکتینگ-با-علی #معرفی-کتاب-با-علی #خاطرات-علی
این روش ایراد جدی ندارد و خصوصاً برندهای تجاری علاقهٔ خاصی به آن دارند. اما افراد دیگری هم هستند که ترجیح میدهند تا این حد روی نام خود تأکید نکنند و با نام خود به مخاطب فشار نیاورند. در چنین حالتی، میشود با ترکیب چند کلمه، هشتگهایی ساخت که کمتر به کار رفتهاند. مثلاً:
#نکته-های-ساده-مارکتینگ #این-کتابها-خوبند #مینویسم-تا-فراموش-نشود
بدیهی است این نحوه هشتگگذاری، هدف دیده شدن و یافته شدن را تأمین نمیکند. بلکه صرفاً برای ساختار بخشیدن به محتوا مناسب است و به کار میآید.
4- کمپین و مسابقه
یکی دیگر از کاربردهای هشتگ، پیادهسازی کمپین های تبلیغاتی و برگزاری مسابقه است. حتماً دیدهاید که بسیاری از برندهای بزرگ و حتی کسب و کارهای کوچک، مسابقههایی را در شبکه های اجتماعی اعلام میکنند و از همه میخواهند که برای شرکت در مسابقه، از یک هشتگ مشخص استفاده کنند.
مثلاً ممکن است شرکتی که مانیتور میفروشد، از مخاطبان خود بخواهد عکسی از مانیتور روی میزشان بیندازند و آن را با هشتگ #مانیتور -و-میز منتشر کنند.
همانطور که بارها دیدهاید، معمولاً برای ایجاد انگیزه در کاربران، قرعهکشیهایی هم انجام میشود و به تعدادی از کسانی که از این هشتگ استفاده کرده و عکس یا مطلبی را منتشر کردهاند جایزه داده میشود.
5- برندسازی
یکی دیگر از کاربردهای هشتگ، یادآوری برند است. بسیاری از افراد و کسب و کارها، از یک هشتگ ثابت زیر تمام پستها و داخل تمام توئیتهای خود استفاده میکنند و اساساً مقید هستند که حتماً همهٔ محتوای تولیدی خود را هشتگ گذاری کنند.
این کار حداقل دو مزیت دارد. مزیت اول این است که برند را پیش چشم مخاطب قرار میدهد و میتواند به افزایش یادآوری برند کمک کند.
مزیت دیگر هم این است که محتوای اصلی ارائه شده توسط برند را به جریان هشتگ در شبکه های اجتماعی تزریق میکند. وقتی یک برند بزرگ میشود، افراد بسیاری دربارهٔ آن مینویسند و حرف میزنند و قاعدتاً از هشتگ آن برند هم استفاده میکنند.
عدهای از علاقهمندان برند هم احتمالاً هشتگ آن برند را دنبال میکنند. منطقی نیست که صاحب یک برند چه برند شخصی و چه برند محصول و کسب و کار، این جریان را به کلی به کسانی واگذار کند که شناخت کاملی از برند و سیاستهایش ندارند. با هشتگ گذاری روی همهٔ محتواهای تولید شده، صاحب برند هم میتواند سهمی از این جریان را به خود اختصاص دهد.
6- انتقال دقیق پیام
گاهی اوقات استفاده از هشتگ نه برای کمک به دیده شدن و یافته شدن است و نه برای طبقهبندی موضوعات. بلکه نویسنده صرفاً احساس میکند اصل پیام به اندازهٔ کافی گویا نیست یا ممکن است مخاطب، آن حسی را که گوینده مد نظر داشته، به شکل تمام و کمال دریافت نکند.
به کاربرد هشتگ در متنهای زیر توجه کنید:
گاهی احساس میکنم زندگی چیزی بیشتر از دویدن طولانی و خستهکننده روی یک تردمیل نیست.
#سی-سالگی
این بار هم از سایت … خرید کردم و کالایی متفاوت با آنچه اعلام شده بود، برایم ارسال شد.
#عصبانی-هستم
کسی که هشتگ #سی-سالگی یا #عصبانی-هستم را به کار میبرد، مسئلهاش چیزی متفاوت از دیده شدن است. دغدغهٔ او انتقال دقیق پیام است. چنین فردی دلش میخواهد مخاطب بداند که هنگام نوشتن این متن، عصبانی بوده است. یا میخواهد تأکید کند که تعبیر تردمیل زندگی، صرفاً یک جملهٔ شبهفلسفی بیهدف نیست، بلکه حال و هوایی است که احتمالاً در حوالی تولد خود در سی سالگی تجربه کرده است.
هشتگ چیزی اضافه بر محتوا نیست، بلکه بخشی از محتوا است. یک عکس مشخص و ثابت از غذای رستوران را در نظر بگیرید. هر یک از دو هشتگ #خاطرات و #امتحان-کنید معنای کاملا متفاوتی به آن عکس میدهند.
روش های هشتگ گذاری
هشتگ گذاری چیزی نبوده که روش آن از بالا به پایین تحمیل شود. کاربران شبکه های اجتماعی خودشان به نتیجه رسیدند که استفاده از هشتگ مفید است.
طراحان و توسعهدهندگان شبکه های اجتماعی هم با الهام از طریقه هشتگ گذاری کاربران، این مسیر را تسهیل کردند.
بنابراین هشتگ گذاری تا حدی سلیقهای است و هر فرد ممکن است به شکل متفاوتی از هشتگ استفاده کند. با این حال معمولاً از هشتگ به یکی از شکلهای زیر استفاده میشود:
هشتگ گذاری در پایان متن
حرفهایترین و تمیزترین شیوهٔ استفاده از هشتگ، قرار دادن آنها در پایان متن است؛ خواه این متن، یک توییت در توییتر باشد یا کپشن یک پست در اینستاگرام.
با این کار در عین اینکه موضوع متن را مشخص کرده و تأکیدهای خود را هم نشان دادهاید، اصل متن کاملاً خوانا باقی میماند. به مثال زیر توجه کنید:
“دیوانگی در انسانها نادر است. اما در گروهها، احزاب، ملتها و دورانها یک قاعدهٔ رایج محسوب میشود”
#نیچه #نقل-قول
هشتگ گذاری داخل متن
گاهی اوقات با هدف صرفهجویی در فضا، خصوصاً در پلتفرمهایی مثل توییتر هشتگها را داخل متن و قبل از کلمات کلیدی قرار میدهند. این کار یک ایراد و یک مزیت دارد.
ایراد آن این است که خواندن متن را کمی دشوار میکند. خصوصاً اگر تعداد هشتگهای داخل متن زیاد باشد. اما مزیت آن این است که در همان لحظهٔ خواندن متن، کپشن، مقاله یا توییت به مخاطب نشان میدهید که تأکید اصلی شما روی کدام کلمه یا موضوع است.
باید به این نکته توجه داشته باشید که در هشتگ گذاری داخل متن افراط نکنید. اضافه کردن هشتگهای زیاد، خصوصاً اگر روی کلمات نامربوطی قرار بگیرند، میتوانند تصویر یک فرد غیرحرفهای را از شما در ذهن مخاطب بسازند:
هشتگ گذاری در کامنتها
در برخی شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام این امکان وجود دارد که برخی از کلمات را به شکل هشتگ در کامنت قرار دهید. البته این کار به مخاطب شما برای درک بهتر متن و تأکیدات شما کمک نمیکند. بلکه صرفاً باعث میشود آن پلتفرم، درک بهتری از محتوا و موضوع مطلب شما داشته باشد و احتمالاً آن را به کاربران دیگری که دغدغهٔ مشابه دارند نشان دهد.
البته افراط در این کار هم میتواند باعث شود که یک پلتفرم آن را از جنس تکنیک سیاه تشخیص داده و آن را به عنوان امتیاز منفی برای شما در نظر بگیرد.
نحوه صحیح هشتگ گذاری
بسیاری از از شبکه های اجتماعی یک سقف برای تعداد هشتگها تعیین کرده کردهاند. مثلاً:
- حداکثر تعداد هشتگ در اینستاگرام برای یک پست ۳۰ عدد است
- برای یک استوری اینستاگرامی اجازه ندارید بیش از ۱۰ هشتگ استفاده کنید
- پینترست سقف مجاز هشتگها را ۲۰ عدد برای هر پین تعیین کرده است
اما توجه داشته باشید که تعداد هشتگ مجاز با تعداد هشتگ مناسب تفاوت دارد. قرار نیست از همهٔ ظرفیتی که در اختیار شما قرار داده شده استفاده کنید.
حتی در پلتفرمهایی مانند لینکدین و توییتر هم که سقف مشخصی برای تعداد هشتگها در نظر گرفته نشده، باز هم باید خودتان حساس باشید و بکوشید از مرز تعداد مناسب عبور نکنید.
مثلاً پیشنهاد من این است که در توییتر بیش از دو هشتگ و در لینکدین بیشتر از سه هشتگ به کار نبرید. در اینستاگرام هم پیشنهاد من این است که به پنج یا شش هشتگ اکتفا کنید و جز در موارد خاص و نادر به سراغ نُه یا ده هشتگ نروید.
استفادهٔ افراطی از هشتگها باعث میشود که مخاطبان، شما را فردی هرزنویس یا اسپمر تلقی کنند و یا حتی کسانی که لحن تلختر و تندتری دارند، این کار را مصداق گدایی مخاطب در شبکه های اجتماعی در نظر بگیرند.
تلاش برای تبلیغ و توسعهٔ صفحهتان در شبکههای اجتماعی، کار بدی نیست. اما بهتر است مخاطب احساس نکند که به شکل تهاجمی مشغول این کار هستید و کیفیتِ کار یا رضایت مخاطب موجود را در اولویتهای پایینتر قرار دادهاید.
افزایش تعداد هشتگها اگر از حد متعارف و پذیرفتهشده فراتر نرود مفید است. اما از جایی به بعد، هزینه استفاده از هشتگ از منافع هشتگگذاری بیشتر میشود.
نکتهی دیگری که باید همیشه به خاطر داشته باشید این است که هشتگ ربایی نکنید.
هشتگ ربایی یا Hashtag Hijacking به این معناست که وقتی میبینید یک موضوع ترند شده، بخواهید سوار هشتگ آن موج شوید و مخاطبان را به سمت اکانت خود و مطالب خودتان بکشید و جذب کنید.
یک مثال از شکل سادهٔ هشتگ ربایی این است که وقتی محمدرضا شجریان فوت کرده، اکانتی که موزیکهای پاپ و رپ هم منتشر میکند زیر پستها و مطالب خود از #شجریان استفاده کند. شکل تلختر و بدتر این است که اکانتی که صابون، حوله یا شکلات میفروشد هم به سراغ #شجریان برود.
البته شکل نرمتری هم از این کار وجود دارد و آن این است که فروشندهٔ کیک، کلیپی از شجریان بگذارد و زیر آن هم از خاطرات کودکی و نوجوانیاش با شجریان بنویسد و از هشتگ #شجریان هم استفاده کند. اما این جنس کار، در حد هشتگ ربایی غیرحرفهای نیست و شاید بتوان آن را بیشتر مصداق Newsjacking و سوار شدن روی موجها و ترندهای خبری دانست.
در انتها برای اینکه بتوانید بیشتر با مفهوم و نحوه استفاده از هشتگ آشنا شوید توصیه میکنم یکی از برندهای مطرح در ایران یا در سطح جهان را انتخاب کنید و با بررسی اکانت آن برند در اینستاگرام یا سایر شبکه های اجتماعی، سعی کنید استراتژی هشتگ آنها را حدس بزنید و اگر نتایج بدست آمده را هم با ما به اشتراک بگذارید بسیار خوشحال خواهیم شد.