با وجود جوان بودن اصطلاح بازاریابی محتوا، استفاده از محتوا برای بازاریابی اتفاق تازهای نیست و مصداقهای آن را میتوان حتی در دوران اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ و پیش از آن نیز جستجو کرد.
اما با توسعه تکنولوژی دیجیتال و افزایش دسترسی به دستاوردهای فناوری اطلاعات، بازاریابی محتوا به عنوان یک ابزار قدرتمند و یک رشتهی تخصصی مطرح شد و توانست جایگاه ویژهای را در میان فعالان حوزهی دیجیتال به خود اختصاص دهد.
بازاریابی محتوا (Content Marketing) در حقیقت یکی از زیرمجموعههای مهم و تاثیرگذار دیجیتال مارکتینگ محسوب میشود.
تعریف بازاریابی محتوا
بازاریابی محتوا فرایندی در کسب و کار است که به تولید محتوای گیرا و مجابکننده و توزیع آن برای جلب توجه، جذب و درگیرکردن یک گروه مشخص هدف از مخاطبان، با هدف برانگیختن اقدامهای سودآور در مشتریان میپردازد.
در اصطلاح بازاریابی محتوا واژهی بازاریابی کمی محدودتر از آن چیزی است که در حوزه بازاریابی شناخته میشود و اغلب مارکتینگ در اینجا بیشتر به مفهوم فروش نزدیکتر است.
به عبارتی دیگر بازاریابی محتوا با ارضاء سریع و لحظهای نیاز به اطلاعات در مشتریان بالقوه، برای آنها ارزش میآفریند و مشتریان بالقوه را بدون فشار برای خرید، با محصول جذب و درگیر میکند.
بازاریابی محتوا، پیش از عصر دیجیتال هم قدمتی بسیار طولانی داشته است. ضمن اینکه در عصر دیجیتال هم، هنوز بازاریابی محتوا میتواند خارج از بستر وب و اینترنت انجام شود.
عرضهی یک DVD آموزش آشپزی با مایکروفر، نمونهای از بازاریابی محتوا با استفاده از محتوای دیجیتال آفلاین است.
همچنین عرضهی یک کتاب کوچک به عنوان خلاصهی ۱۰۰ کتاب منتشر شده در یک سال اخیر توسط یک ناشر، نمونهای از بازاریابی محتوا با استفاده از ابزارهای مکتوب محسوب میشود.
دلایل رشد بازاریابی محتوا
ما از یک سو اصرار میکنیم که بازاریابی محتوایی قرنها قدمت دارد. از سوی دیگر، تأکید میکنیم که دههی اخیر، دوران شکوفاییِ بینظیرِ بازاریابی محتوا است.
پس منطقی است اگر بپرسیم، علت اینکه بعد از چند قرن، ناگهان طی چند سال شاهد این رشد سریع هستیم، چیست؟
به سادگی میتوان فهرست بلندبالایی از علتهای رواج یافتن بحث بازاریابی محتوا ارائه کرد که در ادامه صرفاً تعدادی از این علتها را با هم مرور میکنیم.
کاهش هزینهی نشر محتوا
امروز هر فرد یا کسب و کاری، به سادگی میتواند به یک ناشر (Publisher) تبدیل شود و شاید بتوان گفت مهمترین هزینهی مورد نیاز برای این کار، صرفاً زمان است.
راهاندازی یک اکانت در شبکه های اجتماعی، هزینهای ندارد. راهاندازی یک وبسایت هم، اگر چه بیهزینه نیست، اما نسبت به هزینهی اجاره کردن رسانههای سنتی مثل رادیو، تلویزیون، مجله و بیلبورد، بسیار ارزانتر است. البته این موضوع را در نظر داشته باشید که در اینجا صرفا دربارهی هزینهی انتشار و توزیع محتوا صحبت میکنیم و نه هزینه تولید محتوا.
افزایش دسترسی به اینترنت
دسترسی به محتوا و استفاده از آن، مستلزم داشتن دسترسی به اینترنت، کامپیوتر، موبایل و سایر ابزارهای ارتباط دیجیتال است.
در دهههای گذشته، بخش کمی از مردم به فضای دیجیتال دسترسی داشتند. به همین علت ابزارهای بازاریابی دیجیتال، با یک محدودیت جدی ساختاری روبرو بودند.
اگر برای محصول یا کسب و کار خود، تیزر تلویزیونی نمیساختید و در روزنامههای پرمخاطب آگهی منتشر نمیکردید، اکتفا به وب، به معنای راضی شدن به بخش بسیار کوچکی از بازار هدف بود.
امروزه ماجرا برعکس شده و در بسیاری از محصولات و صنایع، با اکتفا به وب، موبایل و شبکه های اجتماعی، صرفاً بخش کوچکی از بازار هدف را از دست میدهید.
افزایش سهم مشتری از فرایند خرید
این موضوع، یکی از رایجترین مباحث مدیریت بازاریابی است.
مشتری امروز، به علت رقابتی شدن بسیاری از صنایع، در مقایسه با مشتریهای سنتی قدیم، میخواهد تسلط بیشتری بر فرایند خرید محصول داشته باشد.
این اطلاعات بیشتر، صرفاً به مشخصات و ویژگیهای محصول محدود نیست، بلکه حتی به فرایند تولید محصول نیز بازمیگردد.
این روزها، برای بسیاری از خانمها مهم است که محصولات آرایشیشان، در فرایند تولید روی حیوانات تست نشده باشد.
برای مشتریان پوشاک، مهم است که محصولاتی که میخرند، توسط کودکان خردسال تولید نشده باشد.
حتی در انتخاب میان محصولاتی با رقابت نزدیک، مسئولیت اجتماعی و شیوهی نقشآفرینی کسب و کارها در جامعه هم مدنظر قرار میگیرد.
حجم و تنوع اطلاعاتی که مشتری در تصمیم گیری مد نظر قرار میدهد یا لااقل نسبت به آنها علاقه نشان میدهد، بسیار بیشتر از گذشته است و بازاریابی محتوا میتواند ابزار مناسبی برای پاسخگویی به این نیازها باشد.
افزایش هزینه رسانههای سنتی
طی دهههای اخیر، بسیاری از رسانههای سنتی، گرانتر از قبل شدهاند. این در حالی است که اثربخشی آنها هم به خاطر گسترش رسانههای نوین، کاهش یافته یا حداقل میتوان با اطمینان گفت که سهم کمتری از بازار را به خود اختصاص دادهاند.
از سوی دیگر، هزینهی اجارهی رسانههای سنتی، روند نزولی نداشته و مانند بسیاری از سرویسها و خدمات دیگر رشد کرده است.
بنابراین، ضمن اینکه رسانههای سنتی به تدریج سهم کوچکتری از کیک مخاطب را دریافت میکنند، حاضر نشدهاند و یا نتوانستهاند که کاهش اثرگذاری خود را بپذیرند و اتفاقاً هزینههای خود را نیز متناسب با شرایط کلی اقتصادی جامعه افزایش دادهاند.
طبیعی است که در این شرایط، بازاریابی محتوا و استفاده از قیف فروش در بازاریابی محتوا به عنوان ابزاری ارزان، موثر، قابل ردیابی و با مخاطب انبوه، جذابیتی مضاعف پیدا کرده است.
در انتها باید بگویم که شخصا برای من بازاریابی در این حوزه زمانی جذابتر است که یک محتوا، فارغ از اینکه محصول یا خدمتی رو معرفی بکند، ارزشی برای من خلق کند. یعنی بعد از مصرف محتوا، حتی اگر محصول یا خدمت مورد نظر را خریداری نکنم، احساس بکنم که به دانش من افزوده شده است. خوشحال می شوم دیدگاه شخصی خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.