1. خانه
  2. keyboard_double_arrow_left
  3. وبلاگ
  4. keyboard_double_arrow_left
  5. مدیریت کسب و کار
  6. keyboard_double_arrow_left
  7. تصمیم‌گیری درست

تصمیم‌گیری درست

تصمیم‌گیری درست

تصمیم‌گیری درست الزاماً به نتیجه مطلوب منتهی نمی‌شود می‌دانیم و شنیده‌ایم که موفقیت و پیشرفت، حاصل تصمیم‌های خوب است و برای تصمیم‌گیری درست و خوب، باید از تصمیم‌های بد خودمان درس بگیریم.

اما تصمیم درست و خوب چیست؟ چه زمانی می‌گوییم که تصمیم درست یا تصمیم خوبی گرفته‌ایم؟

آیا وقتی از نتیجه تصمیم خود ناراضی هستیم، هنوز می‌توانیم ادعا کنیم که تصمیم‌مان درست بوده است؟

یکی از اشتباهات ذهنی ما انسان‌ها این است که فرایند تصمیم را با نتیجه تصمیم اشتباه می‌گیریم؛ یا اینکه با وجود آگاهی از تفاوت این دو، نمی‌توانیم آنها را به درستی از یکدیگر تفکیک کنیم.

همه می‌دانیم و بارها شنیده‌ایم که فرایند تصمیم‌گیری شامل مراحل زیر است:

  • تشخیص دقیق صورت مسئله
  • گردآوری اطلاعات
  • پیدا کردن گزینه‌های موجود
  • ارزیابی گزینه‌های مختلف
  • انتخاب بهترین گزینه

اما سوال اینجاست که آیا طی کردن مراحل بالا، الزاماً باعث می‌شود که به نتیجه‌ای مطلوب و دوست‌داشتنی برسیم؟

تصمیم‌گیری درست و نتیجه نامطلوب

هیچ تضمینی وجود ندارد که طی کردن دقیق و درست فرایند تصمیم‌گیری، به نتیجه مطلوب و دوست داشتنی منتهی شود. پس باید تصمیم خوب و نتیجه خوب را از یکدیگر تفکیک کنیم. در سه حالت ممکن است که نتیجه تصمیم درست، برای ما مطلوب و دوست‌داشتنی نباشد:

1- عدم وجود گزینه‌های مطلوب

این واضح‌ترین مثال نقض گزاره‌ی بالاست. شما وضعیت موجود را می‌سنجید و تمام راه‌کارهای ممکن را می‌یابید. اما هیچ‌یک از آنها رضایت حداقلی شما را هم تأمین نمی‌کنند.

اما به هر حال، هیچ تصمیمی را نمی‌توان به صورت دائمی عقب انداخت و جایی باید از میان گزینه‌های موجود یکی را انتخاب کنید.

در چنین شرایطی، شما گزینه‌ای را که کمتر از سایر موارد، نامطلوب است انتخاب می‌کنید.

این همان چیزی است که در ادبیات عامه به انتخاب بین بد و بدتر شناخته می‌شود.

فرض کنید هنگام رانندگی با سرعت بالا در جاده، با خودرویی مواجه شده اید که در مسیر مقابل سبقت گرفته، و الان کاملا روبروی شماست و نمی تواند به خط خود بازگردد.

شما فرمان را به هر طرف بچرخانید با یک سانحه مواجه هستید. تصمیم درست قرار نیست به اتفاقی خوشایند منتهی شود؛ همین که گزینه ای با کمترین خسارت را انتخاب کنید عالی است.

البته این مثال، هم بسیار بزرگ است و هم بزرگ‌نمایی شده است. ولی ما در مقیاس‌های کوچک‌تر هم دائماً با چنین تصمیمی مواجه هستیم.

انتخاب میان یکی از چهار دوست نزدیک‌مان برای قرض گرفتنِ پول در شرایطی که ترجیح می‌دادیم از هیچ‌کدام آنها قرض نگیریم مثال دیگری از همین جنس است.

انتخاب بین درس دو استاد مختلف که هیچ‌کدام‌شان را هم دوست نداریم نمونه‌ی دیگری از همین شکلِ تصمیم‌گیری است.

2- عوامل پیش‌بینی‌ناپذیر محیطی

گاهی اوقات هم، نتیجه‌ی تصمیم ما در اثر عوامل پیش‌بینی‌ناپذیر محیطی تعیین می‌شود.

به این مثال‌ها توجه کنید:

تحقیق بیشتر در مورد کالا قبل از خرید

فرض کنیم برای خرید فرش به یک فروشگاه رفته‌اید و در آنجا فرشی می‌بینید که نقش آن را واقعاً دوست دارید.

با فروشنده در مورد قیمت فرش، مذاکره می‌کنید و او حاضر نمی‌شود قیمت پیشنهادی خود را کاهش دهد.

چون می‌بینید پنج تخته فرش دقیقاً با یک طرح در آن فروشگاه وجود دارد و بعید است تا یک ساعت دیگر همه‌ی آنها فروخته شوند تصمیم می‌گیرید چند فروشگاه دیگر را هم که در همان نزدیکی هستند، ببینید.

بعد از کمی جستجو متوجه می‌شوید که نه طرح زیباتری به سلیقه‌ی شما وجود دارد و نه قیمتِ پایین‌تر توسط کسی پیشنهاد می‌شود.

به فروشگاه اول بازمی‌گردید و می‌بینید که یک نفر هر پنج تخته فرش را خریده و در حال بردن آنها است.

تصمیم شما برای جستجو فروشگاه های دیگر و کسب اطلاعات بیشتر؛ کاری درست بوده و بخشی از فرایند تصمیم‌گیری حرفه ای است؛ اما اینکه ناگهان یک نفر پیدا شود و دقیقا همان فرش را بپسندد، و بلافاصله پس از شما هم وارد فروشگاه شود، و دقیقا پنج تخته هم بخواهد و بخرد و ببرد، اتفاقی نادر است که شاید در کل عمر فروشنده فرش هم، تنها یک مرتبه اتفاق بیفتد.

احتمالاً در‌ آینده هر بار تصمیم بگیرید کالایی را بخرید، در صورتی که نیاز به کسب اطلاعات بیشتر داشته باشید، لحظه‌ای تردید می‌کنید که آیا درست است تا خرید را به تأخیر بیندازم؟

اینجاست که بحثِ یادگیری از تصمیم‌‌های گذشته معنا پیدا می‌کند و مهم است که شما تشخیص بدهید این تجربه تا چه حد باید در تصمیم‌ها و رفتارهای آینده‌ی شما تأثیر بگذارد.

خرید سهام شرکت

فرض کنیم شما فعال بورس هستید و بعد از محاسبات کامل و دقیق، تصمیم می‌گیرید برای متعادل کردن ریسک پورتفولیوی خود سهام شرکت فرضیِ امید فردا را خریداری کنید.

شرکت ده سال سابقه‌ی مثبت در بورس دارد و معمولاً تغییرات قیمت ناگهانی هم نداشته است. مدیرانش نیز متعادل هستند و در تصمیم‌گیری محافظه‌کارانه عمل می‌کنند.

روند تعیین سود سهام و پرداخت سالیانه‌ی آن هم کاملاً‌ یکنواخت و مشخص است.

اما مدتی بعد از اینکه شما سهم شرکت امید فردا را می‌خرید، یک شرکت آمریکایی بیش از نیمی از سهام یکی از شرکای کلیدی اروپایی شرکت امید فردا را می‌خرد و قرار می‌شود به تدریج همکاری امید فردا و شریک اروپایی، کمرنگ و حذف شود.

این خبر باعث سقوط جدی سهام شرکت امید فردا می‌شود. اما آیا تصمیم شما درباره‌ی خرید سهم امید فردا با هدف کاهش ریسک پورتفو نادرست بوده است؟

3- وقتی نتیجه به هر حال بد بوده

ممکن است با خود بگویید وقتی چند صد میلیون تومان در یک معامله‌ی سهام از دست داده‌ام، دیگر چرا باید دلم را خوش کنم که نتیجه بد بود اما فرایند تصمیم‌گیری من درست بود.

به قول دوستی که چنین تجربه‌ای داشت: طلبکاران و کسانی که چک من را در دست دارند، نتیجه‌ی تصمیم‌های من را می‌بینند و نه فرایند تصمیم‌گیری‌ام را.

در اینجا باید به یک نکته‌ی مهم توجه داشته باشیم که فرایند تصمیم‌گیری درست، قرار نیست همیشه و در هر لحظه، برای ما نتیجه‌ی مطلوب به همراه بیاورد، اما چون ما قدرت پیش بینی عوامل پیش بینی ناپذیر را نداریم، منطقی است با رعایت اصول تصمیم‌گیری درست در طول زمان، سهم مشکلات و تبعات منفی خارج از اختیار را، در زندگی و کسب و کارمان کاهش دهیم.

به عنوان مثال، اگر تنها خریدِ زندگی شما همان یک مرتبه معامله‌ی فرش بود، می‌توانستید به خود بگویید فرایند برایم مهم نیست و همین که من ضرر کرده‌ام، همه چیز را باخته‌ام.

اما می‌دانیم که بارها و بارها تصمیم‌های مشابهی می‌گیریم و در طول زمان، منافع حاصل از جمع‌آوری اطلاعات بیشتر بسیار بزرگ‌تر از خرید ناگهانی و لحظه‌ای بدون کسب اطلاعات است.

4- سناریوهای نامطلوبِ پیش‌بینی شده

فرض کنید قصد دارید یک لپ‌تاپ برای خودتان بخرید. بعد از بررسی گزینه‌های مختلف به دو گزینه‌ی نهایی رسیده‌اید.

یکی از لپ‌تاپ‌ها طراحی زیبایی دارد، اما بسیار ظریف است و ممکن است در نخستین مرتبه‌ای که به زمین می‌خورد کاملاً نابود شود و از کار بیفتد.

لپ‌تاپ دیگر، ظاهر بسیار زشت و زننده‌ای دارد و دیدنش حس خوبی به شما نمی‌دهد؛ اما مشخص است که اگر هم روی زمین بیفتد، زمین آسیب می‌بیند و لپ‌تاپ سالم می‌ماند.

شما در نهایت فاکتورهایی را که برایتان مهم است فهرست و ارزیابی می‌کنید و می‌بینید که زیبایی برایتان بسیار مهم است. همچنین با مرور خاطرات‌تان به نتیجه می‌رسید که طی دوازده سال گذشته که به صورت دائمی لپ‌تاپ در اختیارتان بوده، فقط یک بار لپ‌تاپ از دست‌تان افتاده است.

بنابراین احتمال زمین خوردن و شکستن، منتفی نیست؛ اما با توجه به اهمیت ظاهر زیبا و طراحی لپ‌تاپ برای شما، احساس می‌کنید که تصمیم درست، خریدن لپ‌تاپ زیباتر است.

چند روز بعد از اینکه لپ‌تاپ را می‌خرید، اتفاقاً از دست‌تان می‌افتد و می‌شکند.

در اینجا ظاهراً نتیجه‌ی تصمیم، مطلوب شما نبوده است. اما باید به خاطر داشته باشید که شما فرایند درستی را طی کرده‌اید و سناریوهای محتمل و هزینه‌های هر یک را هم در نظر گرفته‌اید و فاکتورهای مهم و ترجیحات خودتان را هم فهرست کرده‌اید.

بنابراین، فرایند تصمیم‌گیری شما کاملاً درست بوده؛ حتی اگر نتیجه‌ی نامطلوبی حاصل شده باشد.

از مربی بانجی جامپینگ می پرسید که آیا پریدن به این شیوه ایمن است؟ او جواب می دهد از بیست هزار پرش در سال های اخیر، فقط یک مورد منجر به فوت داشته ایم.

توجه داشته باشید که او نمی‌گوید احتمال فوت شما صفر است؛ بلکه می‌گوید احتمال فوت شما بر اساس جامعه آماری او یک در بیست هزار است.

شما لذت این پرش را با ریسک حاصل از آن مقایسه می‌کنید و می‌پرید. حتی اگر فوت شوید، با وجود نتیجه‌ی نامطلوب، فرایند تصمیم گیری‌تان درست بوده است.

تنها در صورتی می‌توان گفت تصمیم شما نادرست بوده است که احتمال یک در بیست‌هزار با صفر هم‌ارز گرفته‌ باشید و به فرض اطمینان مطلق پریده باشید. در این حالت، علاوه بر نتیجه‌ی نامطلوب، فرایند تصمیم‌گیری شما هم نادرست بوده است.

البته این را هم می‌دانیم که عکس این ماجرا هم مصداق‌های فراوانی دارد. یعنی کسانی که بدون طی کردن فرایند تصمیم‌گیری درست، تصمیم‌هایی گرفته‌اند و به نتیجه‌های ارزشمندی نیز رسیده‌اند.

اینکه آن افراد، اشتباهاً فکر کنند در تصمیم‌گیری ماهر هستند،‌ یا اینکه ما سعی کنیم روش تصمیم‌گیری آنها را الگوی خود قرار دهیم، بسیار نادرست است.

فرض کنید می‌پذیریم که تصمیم‌گیری درست، الزاماً به نتیجه مطلوب منتهی نمی‌شود. از چنین گزاره‌ای چه نتیجه‌ای می‌شود گرفت؟ پذیرفتن این حرف، از امروز چه تأثیری در انتخاب‌ها و قضاوت‌ها و تصمیم‌های ما خواهد داشت؟

تصمیم‌گیری درست و نتیجه نامطلوب

تصمیم‌گیری درست و نتیجه مطلوب

اگر درباره‌ی گذشته‌ی افراد صرفاً بر اساس نتیجه‌ی تعداد محدودی تصمیم‌های بزرگ ایشان قضاوت کنید؛ و به سراغ تصمیم‌های کوچک فراوانی که در گذشته گرفته‌اند نروید، به نوعی روی خروجی متمرکز شده‌اید و نه فرایند.

این کار باعث می‌شود به واسطه‌ی شانس و بخت آن‌ها در گذشته به ایشان پاداش داده یا احتمالاً آن‌ها را به خاطر بدشانسی‌هایشان تنبیه و مجازات کنید.

بسیاری از تصمیم‌هایی که در محیط کار در حوزه‌ی انتخاب محصول‌های موفق یا ارتقاء کارکنان به موقعیت‌های شغلی بهتر انجام می‌شوند، بر این استنتاج اشتباه استوار هستند.

برای من جالب است که بدانم شما چگونه فکر می‌کنید؟ آیا تجربه‌هایی دارید که این نتیجه‌گیری را تأیید کند؟ یا این‌که تجربه‌‌تان آن را چندان تأیید نمی‌کند؟

خودتان در مرور تصمیم‌های گذشته افراد، چگونه قضاوت می‌کنید که در تصمیم‌گیری قوی هستند یا ضعیف؟ در مورد خودتان چطور؟ آیا فقط به تصمیم‌های بزرگ خود فکر می‌کنید؟ یا تصمیم‌های کوچک خود را نیز هنگام ارزیابی خودتان در نظر می‌گیرید؟ خوشحال خواهیم شد که به این سوالات پاسخ داده و آنها را با ما به اشتراک بگذارید.

turned_inدسته بندی : مدیریت کسب و کار
moreبرچسب : ، ، ،

مطالب مرتبط

10 فاکتور مهم برای تجزیه و تحلیل بازار
استراتژی محصول چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست