اصطلاح بازاریابی دیجیتال یا دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) از دو دهه پیش تاکنون به عنوان زیرمجموعه‌ای از مدیریت بازاریابی و مدیریت تبلیغات استفاده می‌شود.

اما با توجه به توسعه فناوری اطلاعات طی سالهای اخیر، افزایش متوسط زمان آنلاین بودن کاربران، استفاده گسترده از موبایل و افزایش ضریب نفوذ اینترنت در جهان، امروزه به عنوان یک دانش و تخصص مستقل مورد توجه قرار می‌گیرد.

این روزها بیشتر سازمان‌های بزرگ واحد‌هایی را به دیجیتال مارکتینگ اختصاص داده‌اند. بسیاری از کسب‌و‌کارهای کوچک هم، بخش قابل‌توجهی از همان نقدینگی اندک خود را به دیجیتال مارکتینگ اختصاص می‌دهند.

تعریف بازاریابی دیجیتال

در مورد معنای دیجیتال مارکتینگ اتفاق‌نظر وجود ندارد. افراد مختلف اصطلاح دیجیتال مارکتینگ را به معانی متفاوتی به کار می‌گیرند.

موضوع این است که بسیاری از کسانی که به سراغ دیجیتال مارکتینگ می‌روند، با بخش بزرگی از مزایا و نقاط قوت دیجیتال مارکتینگ آشنا نیستند. آن‌ها صرفاً با جریانی همراه شده‌اند که به نظرشان، ترند و روند روز دنیاست. زمانی تخت سلطنت در اختیار تبلیغات محیطی بوده و همه علاقه داشته‌اند شهر را با بیلبوردهایشان پر کنند، حالا هم دغدغهٔ همه این شده که اکانت‌های شلوغ و پرطرفدار در شبکه های اجتماعی داشته باشند و به شکل‌های مختلف، از برگزاری مسابقه تا تخصیص بودجه برای اینفلوئنسر مارکتینگ، می‌کوشند صدای خود را در میان همهمهٔ فضای آنلاین به گوش مردم برسانند.

برای چنین افرادی، صفحهٔ موبایل، همان بیلبورد است؛ کمی کوچک‌تر اما بسیار ارزان‌تر.

پیامک هم همان تراکت‌هایی است که به زور از لای درب خانهٔ مردم به داخل فرو می‌کردند؛ فقط کمی نرم‌تر و ارزان‌تر.

اگر بخواهیم خیلی دقیق حرف بزنیم، بخش قابل‌توجهی از فعالیت‌هایی که امروزه به اسم دیجیتال مارکتینگ می‌بینیم، همان تبلیغات سنتی است که صرفاً در بستر دیجیتال انجام شده است. اسم تغییر کرده،‌ بی‌آنکه رسم تغییر کرده باشد.

مفهوم دیجیتال مارکتینگ

مفهوم دیجیتال مارکتینگ

بطور کلی می‌توان گفت که هر کاری در بازاریابی انجام می‌شود، اگر با ابزارهای دیجیتال انجام شود، بخشی از بازاریابی دیجیتالی است. ولی توجه به این نکته ضروری است که اگر با تکیه بر ذهنیت سنتی به سراغ ابزارهای دیجیتال مارکتینگ برویم، دستاوردهای ما هم در همان سطح دستاوردهای سنتی باقی خواهد ماند.

پس به خاطر داشته باشید که استفاده‌ی حداکثری از ظرفیت فضای دیجیتال با ذهنیت سنتی امکان پذیر نیست.

برای ارائه تعریف درست از دیجیتال مارکتینگ، رویکردی وجود دارد که براساس آن وظایف یک کارشناس بازاریابی را بررسی کرده و همان کارها را با استفاده از ابزارهای دیجیتالی شرح می‌دهند.

اما این تنها رویکرد موجود برای مشخص کردن مفهوم دیجیتال مارکتینگ نیست. رویکرد دیگر این است که دیجیتال مارکتینگ را به عنوان مجموعه‌ای از ابزارها و تکنیک‌ها می‌شناسند. بسیاری از سایت های آموزش دیجیتال مارکتینگ، از جمله سایت HubSpot که از سایت های معتبر در حوزه بازاریابی دیجیتال و استراتژی محتوا محسوب می‌شود، از این رویکرد استفاده می‌کنند.

در این رویکرد به جای این که بخواهیم از معنی دیجیتال مارکتینگ حرف بزنیم، کافی است ابزارها و تکنیک‌های دیجیتال مارکتینگ را فهرست کنیم. آن وقت می‌توانیم بگوییم که دیجیتال مارکتینگ یعنی همهٔ این ابزارها و کارهایی که با این ابزارها انجام می‌شود.

با این روش، می‌توان گفت دیجیتال مارکتینگ یعنی تسلط بر مجموعه‌ای از ابزارها و تکنیک‌ها؛ از سئو و ایمیل مارکتینگ گرفته، تا استراتژی محتوا و استفاده از سوشال مدیا و از تبلیغات کلیکی و بازاریابی موبایلی گرفته، تا تولید محتوا و افیلیت مارکتینگ در فضای دیجیتال را شامل می‌شود.

پس بطور خلاصه می توان گفت که بازاریابی دیجیتال شامل همهٔ ابزارها و فعالیت‌هایی است که برای بازاریابی محصولات و خدمات مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ به شرطی که این فعالیت‌ها صرفا در بستر دیجیتال یعنی وب، اینترنت، موبایل، واقعیت افزوده، واقعیت مجازی و … انجام شوند.

ابزارهای بازاریابی دیجیتال

موارد زیر نمونه‌هایی از ابزارهای بازاریابی دیجیتال محسوب می‌شوند و انتظار می‌رود یک دیجیتال مارکتر بر آن‌ها مسلط باشد:

توجه به این نکته ضروری است که در حال حاضر، در فهرست فوق، هم‌پوشانی‌هایی وجود دارد. ولی چون این فهرست در بسیاری از کتابها و مراجع رسمی به همین شیوه مورد استفاده قرار می‌گیرد، بنابراین من هم از فهرست رایج در دسته‌بندی ابزارهای بازاریابی دیجیتال استفاده کردم.

ویژگی‌های دیجیتال مارکتینگ

ویژگی‌های دیجیتال مارکتینگ

در ادامه به برخی از ویژگی‌های دیجیتال مارکتینگ که باعث شده این مبحث جایگاه منحصربه‌فردی در بازاریابی و تبلیغات پیدا کند اشاره می‌کنم. هدف از فهرست کردن این موارد، اشاره به اما و اگرهایی است که در کنار هر یک از این ویژگی‌ها قرار می‌گیرد چون فراموش کردن این قید و شرط‌ها می‌تواند ما را به یک استفاده‌کنندهٔ سنتی از ابزارهای مدرن تبدیل کند. و قطعاً هیچ‌یک از ما نمی‌خواهیم مصداق این توصیف باشیم.

1- مقرون به صرفه

تقریباً تمام کارکردهای دیجیتال مارکتینگ از معادل سنتی‌شان ارزان‌تر هستند.

بطور مثال به نظرسنجی مشتریان فکر کنید. فرض کنید قرار است از همهٔ مشتریانی که محصول شما را طی سه ماه اخیر خریده‌اند بپرسید که چقدر از محصول راضی بوده‌اند؟ فضای دیجیتال ابزارهای بسیار متنوعی برای این کار در اختیار شما قرار می‌دهد. به عنوان مثال می‌توانید با ارسال پیامک از مشتریان خود دعوت کنید با پاسخ به پیامک‌تان میزان رضایت خود را اعلام کنند. یا برای نظر‌سنجی‌های جدی‌تر و محصولات پیچیده‌تر از آن‌ها بخواهید یک فرم آنلاین را در سایت خودتان و در زیر صفحهٔ محصول یا در سایت‌های دیگری که چنین سرویسی ارائه می‌دهند پر کنند.

اگر مقیاس فعالیت‌تان اجازه بدهد که این کار را با ارسال فرم کاغذی نظر‌سنجی برای مشتریان یا با تماس تلفنی و گفتگو با تک‌تک مشتریان مقایسه کنید. طبیعتا متوجه خواهید شد که هزینهٔ اجرا بسیار بیشتر خواهد بود.

شبیه همین مقایسه را می‌توان در زمینهٔ تبلیغات هم انجام داد. اگر بخواهید شهر را به شکلی با بیلبورد پر کنید که مطمئن باشید یک میلیون نفر آن را دیده‌اند، در مقایسه با شرایطی که بخواهید یک بنر تبلیغاتی را به یک میلیون نفر نشان دهید، هزینهٔ بیشتری متحمل خواهید شد.

این موضوع را به خاطر داشته باشید که دیجیتال مارکتینگ اقتصادی‌تر است، اما وقتی از مقرون به صرفه بودن دیجیتال مارکتینگ حرف می‌زنیم، باید به چهار نکته توجه کنیم:

نکتهٔ اول این که همهٔ ابزارهای دیجیتال مارکتینگ برای همیشه ارزان نمی‌مانند. قیمت این ابزارها تابع عرضه و تقاضا است و وقتی تقاضا برای خدمات دیجیتال مارکتینگ افزایش پیدا می‌کند، طبیعی است که عرضه‌کنندگان هم قیمت خود را افزایش می‌دهند.

قیمت‌های شگفت‌انگیزی که برخی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی برای یک استوری دریافت می‌کنند، و نیز روند افزایش قیمت کلیک در تبلیغات کلیکی نشانه‌ای از همین روند است.

نکتهٔ دوم هم این است که فضای دیجیتال بسیار شلوغ شده و هر روز سهم توجهی که هر رسانهٔ دیجیتال دریافت می‌کند کاهش می‌یابد؛ از یک وب‌سایت گرفته تا یک اکانت در اینستاگرام یا یک کانال در تلگرام. علت هم این است که حجم محتوای عرضه‌شده در فضای دیجیتال هر روز بیشتر می‌شود، اما جمعیت جهان به همان نسبت افزایش پیدا نمی‌کند.

نکتهٔ سوم هم این است که دیوارهای ورود به دنیای دیجیتال کوتاه‌تر است. بنابراین بخش بزرگی از صنعت دیجیتال مارکتینگ در اختیار آماتورهاست. هیچ‌وقت مطمئن نیستید کسی که یک کمپین تبلیغاتی‌ را می‌بندد و یا مجموعه‌ای که برنامهٔ تحقیقات بازارتان را طراحی می‌کند یا فردی که برایتان یک برنامهٔ گیمیفیکیشن طراحی کرده یا باشگاه مشتریان راه‌اندازی می‌کند،‌ حرفه‌ای است یا نه.

توجه به این نکته هم مهم است که تنوع تکنیک‌ها و روش‌ها آن‌قدر زیاد است که موفقیت در پروژه‌های قبلی به سادگی نمی‌تواند پیش‌بینی‌کنندهٔ موفقیت در پروژه‌های بعدی باشد. بنابراین، ناگزیر باید یک منحنی یادگیری را در این مسیر طی کنید. هزینهٔ آزمایش و خطا باعث می‌شود پروژه‌های دیجیتال مارکتینگ گران‌تر از چیزی که در نگاه نخست به نظر می‌رسند، انجام شوند.

نکتهٔ چهارم هم این که بسیاری از فعالیت‌های دیجیتال مارکتینگ، اگر قرار باشد با کیفیت مناسب انجام شوند، هزینهٔ اجرای‌شان بسیار گران‌تر از چیزی خواهد شد که در نگاه نخست به نظر می‌رسد. سئو در این جا می‌تواند مثال خوبی باشد. بهینه‌سازی سایت برای موتورهای جستجو ظاهراً کاری ارزان‌ به نظر می‌رسد. و معمولاً تنها چیزی که به عنوان نقطه ضعف این روش مطرح می‌شود، این است که با تأخیر جواب می‌دهد و باید صبر و حوصلهٔ کافی داشته باشید. این در حالی است که در عمل، سئو نیازمند یک تلاش دائمی و برنامه‌ریزی‌شده است. به محض توقف کار بر روی سئو، می‌بینید که به تدریج بخش بزرگی از رتبه‌های شما از دست می‌روند.

بنابراین، استفاده از خدمات سئو هم به کارشناس دائمی و دپارتمان دائمی و یا برون‌سپاری با قرارداد دائمی را نیاز دارد و پس از مدتی در عین رضایت از سرمایه‌گذاری روی سئو به نتیجه می‌رسید که این کار پرهزینه‌تر از چیزی بوده که در نگاه نخست به نظر می‌رسیده است.

2- دسترسی دیجیتالی

موضوع دیگری که دربارهٔ اهمیت دیجیتال مارکتینگ مطرح می‌شود این است که بسیاری از ابزارهای دیجیتال مارکتینگ به ما اجازه می‌دهند از طریق موبایل با مشتری در ارتباط باشیم.

چند سالی است که دسترسی مردم به موبایل ظاهراً حتی از دسترسی به آب هم راحت‌تر است. و نیز می‌دانیم که یکی از پراضطراب‌ترین اتفاق‌ها برای بسیاری از انسان‌ها این است که از موبایل خود دور باشند. این موضوع در حدی جدی است که اصطلاح نوموفوبیا یا همان فوبیای دور بودن از موبایل را در بسیاری از مطالعات و تحقیقات می‌بینیم و می‌خوانیم.

موبایل برای بسیاری از انسان‌ها نقش مغز منفصل را پیدا کرده و آن را به سختی از خود جدا می‌کنند. در چنین شرایطی دیجیتال مارکتینگ این امکان را به ما می‌دهد که از طریق موبایل به مشتریان دسترسی پیدا کنیم. پیام‌هایمان را برایشان بفرستیم. هنگامی که به شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنند، محصولات‌مان را به آن‌ها معرفی کنیم و هنگامی که سوال‌های خود را از موتورهای جستجو می‌پرسند، پیش چشم‌شان ظاهر شویم و از آن‌ها بخواهیم اپلیکیشن‌ ما را روی گوشی‌های موبایل خود نصب کنند.

دسترسی به موبایل، یکی از ویژگی‌های شگفت‌انگیز و بی‌نظیر دیجیتال مارکتینگ است. کافی است حتی کمی برنامه‌های صدا و سیمای کشورمان را که بسیار محافظه‌کارانه اداره می‌شود و معمولاً به شکل مستقیم از شبکه‌های اجتماعی نام نمی‌برند ببینید تا جایگاه موبایل را بهتر متوجه شوید. مجریان بدون این که هیچ اشاره‌ای به پلتفرم یا صفحهٔ خاصی بکنند، بارها از مخاطبان می‌خواهند که در صفحات مجازی برنامه عضو شوند. هم‌چنین به بهانهٔ انواع جایزه‌ها و قرعه‌کشی‌ها‌ از بیننده می‌خواهند برایشان پیامک بفرستد تا شمارهٔ موبایل او را داشته باشند.

این پدیده در تاریخ رسانه، اصلاً کوچک نیست. این که تلویزیون، حاکم بلامنازع جهان رسانه در یک قرن اخیر، دست به دامان موبایل می‌شود تا خود را زنده نگه دارد و تولیدکنندگان برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی می‌کوشند لابه‌لای برنامه‌‌هایشان حرکتی کنند یا حرفی بزنند که مورد توجه کاربران فضای آنلاین قرار بگیرد و کلیپ‌هایشان اصطلاحاً وایرال شود.

این نکته را به خاطر داشته باشید که دیجیتال مارکتینگ یعنی دسترسی به موبایل، اما در رقابتی سنگین و تنگاتنگ. دسترسی به موبایل بسیار خوب و ارزشمند است.

اما این نکته هم مهم است که شما تنها کسی نیستید که به این نتیجه رسیده‌اید. کسب‌و‌کارهای بسیاری به سراغ بازاریابی موبایلی رفته‌اند و می‌روند. بنابراین در آن‌جا هم با یک رقابت سنگین رو‌به‌رو هستید. کاربران به دنبال ساده‌ترین بهانه‌ها هستند تا نوتیفیکیشن اپلیکیشن‌ها را قطع کرده یا شماره تلفن شما را مسدود کنند.

حدود یک‌چهارم اپلیکیشن‌هایی که روی گوشی‌های موبایل نصب می‌شوند، فقط یک بار اجرا می‌شوند و بقیه یا پاک شده یا در رقابت با سایر اپلیکیشن‌ها فراموش خواهند شد. بنابراین می‌توانیم بگوییم که دیجیتال مارکتینگ یعنی دسترسی به موبایل؛ اما نه دسترسی ساده و سریع و ارزان.

اشتباه در موبایل مارکتینگ، می‌تواند به تصویر برند و فعالیت‌های برندسازی شما آسیب بزند. به عنوان یک مثال، برند لوکسی را در نظر بگیرید که پیش از این، مدعی جایگاه ویژه‌ بوده و خود را دور از دسترس نشان می‌داده است، اما حالا که به سراغ استراتژی دیجیتال مارکتینگ آمده، کمپین‌هایی برای پروموشن اجرا کرده و مشتریان را به خرید با تخفیف یا حضور در جشنواره‌های خود دعوت می‌کند. می‌دانیم که تقریباً هر شکلی از ارسال پیام، بالاخره می‌تواند کمی به فروش اضافه کند و همین باعث می‌شود که مدیران کسب‌و‌کار به تکرار کمپین تشویق شوند. در کوتاه‌مدت همه‌چیز خوب است. اما در بلندمدت، جایگاه برند به کسب‌و‌کارهای بسیار در دسترسی که دائماً پیامک تبلیغاتی می‌فرستند از اپیلاسیون و کاشت‌مو تا کمک به نوشتن پایان‌نامه و مهاجرت، نزدیک می‌شود و دیگر معنای لوکس بودن را از دست می‌دهد. اثر این اشتباه در بلندمدت مشاهده می‌شود و جبران آن هم ساده نخواهد بود.

3- ردیابی راحت‌

با استفاده از دیجیتال مارکتینگ می‌‌توان بخش بزرگی از فعالیت‌های مشتریان و کاربران را ردیابی کرد؛ چه در زمانی که هنوز مشتری ما نشده‌اند و چه در طول خرید و پس از آن.

می‌توان اطلاعات قابل‌قبولی از کسانی داشت که تبلیغ ما را دیده‌اند. یا کسانی که صفحهٔ معرفی محصول ما را خوانده‌اند. می‌شود از تک‌تک کسانی که می‌‌خواهند بروشور محصول ما را دانلود کنند، آدرس ایمیل گرفت. می‌شود به کسانی که از ما ایمیل دریافت کرده‌اند و پس از دو هفته هنوز آن را باز نکرده‌اند، ایمیل یادآوری فرستاد و فرق کسانی که ایمیل را باز کرده‌اند و جواب نداده‌اند با کسانی که اساساً ایمیل را باز نکرده‌اند نیز مشخص است در صورتیکه که اگر یک نامهٔ نظرسنجی به خانهٔ برای مشتری بفرستید، هرگز نمی‌فهمید که مشتری آن را باز کرده و به شما پاسخ نداده، یا پاکت را بازنکرده دور انداخته است.

ابزارهای دیجیتال مارکتینگ به ما کمک می‌کنند ببینیم شبکه‌ٔ افرادی که برای ما تبلیغات دهان به دهان انجام می‌دهند، چگونه است و چه ساختاری دارد. چون می‌توانیم به تک‌تک مشتریان و کاربران‌مان کد دعوت اختصاصی بدهیم تا به دوستان‌شان هدیه دهند.

ابزارهای دیجیتال مارکتینگ حتی می‌توانند به ما کمک کنند خریدهای نهایی‌نشده یا حتی برنامه‌های خرید آتی مشتریان را تا حدی بدانیم چون به کمک لیست سفارش‌های آتی یا WishList که روی سایت‌هایی مثل دیجی‌کالا، آمازون و … تنظیم می‌شود اینکار بسیار راحت است.

همهٔ این داده‌ها ارزشمند هستند و می‌توانند به ما کمک کنند تا برای کسب‌و‌کار خود تصمیم‌های بهتری بگیریم. نمی‌شود گفت هیچ‌یک از این کارها در دنیای فیزیکی امکان‌پذیر نیست. اما بی‌تردید، فعالیت‌های بسیاری از جنس ردیابی و بررسی رفتار مشتریان وجود دارد که صرفاً با ابزارهای دیجیتالی قابل ردیابی و بررسی است.

این نکته را به خاطر داشته باشید که ردیابی در دیجیتال مارکتینگ راحت‌تر است،‌ اما باید به یکپارچه‌سازی سیستم‌ها و فعالیت‌ها توجه کنیم. وقتی وب‌سایت ما مستقل فعالیت می‌کند و یک نفر هم مسئول اکانت اینستاگرام و توییترمان است و بر اساس سلیقه و تشخیص خود به شکل کاملاً مستقل کار می‌کند و در بخش دایرکت هم بدون هرگونه اتصال و ارتباط دائمی و کارآمد با بقیهٔ سیستم به پیام‌های دیگران جواب می‌دهد و گاه‌و‌بی‌گاه هم تبلیغ‌های کاملاً کور انجام می‌دهیم، طبیعی است که قدرت ردیابی نخواهیم داشت. به عنوان یک مثال ساده، این دو حالت را مقایسه کنید. در حالت اول، به یک اینفلوئنسر کد تخفیف می‌دهیم و پس از تبلیغ، آمار استفاده از کد تخفیف و نام خریدار و نوع و مبلغ خرید را ثبت می‌کنیم. در حالت دوم، اینفلوئنسر بدون این که اشاره کند با ما رابطهٔ مالی دارد، به مخاطب خود می‌گوید که عزیزانم. خیلی‌ها از من می‌پرسند موهایت را کجا رنگ می‌کنی. من به سالن … می‌روم. در این حالت، ما از بستر دیجیتال استفاده کرده‌ایم، اما دستاوردمان شبیه همان تبلیغات سنتی است. چون نهایتاً روشی قابل‌اتکا برای ردیابی نداریم.

امکان ردیابی می‌تواند حجم زیادی از داده‌های مربوط به ویژگی‌ها و رفتار مشتری را در اختیار ما قرار دهد. اما این کافی نیست. کسب‌و‌کارهای بسیاری وجود دارند که داده‌ها را انبار می‌کنند و در نهایت، کاملاً فردی و سلیقه‌ای، یا شهودی تصمیم می‌گیرند. زیاد می‌شنویم که مدیر مارکتینگ یا مدیرعامل می‌گوید که من حس می‌کنم این روش … جواب نداد یا بر اساس تجربه‌ام، به نظرم بهترین کار که برای فروش می‌شود کرد این است که …

وقتی از حس و شهود و تجربه حرف می‌زنیم، داده‌محور بودن را از اولویت خارج کرده‌ایم. بنابراین اگر تخصص بازاریابی داده‌محور و تصمیم‌گیری داده‌محور نداشته باشیم، گردآوری داده‌ها نه‌تنها به ما کمک نمی‌کند، گاهی هزینه‌زا هم می‌شود. چون هم استقرار سیستم‌های گردآوری داده، هزینه‌آفرین هست و هم برخی از فعالیت‌های گردآوری داده، می‌توانند فرایند را کُند کرده یا مشتری را خسته کنند. بطور مثال اگر نهایتاً از سن مشتری در تصمیم‌گیری هیچ استفاده‌ای نمی‌شود، پرسیدن سن مشتری، یک گام اضافی و کُند‌کنندهٔ ثبت‌نام است.

دیجیتال مارکتینگ

4- اجرای و پیاده سازی سریع

فرض کنید امروز در جلسه‌ٔ تبلیغات، تصمیم می‌گیرید تبلیغات محیطی گسترده انجام دهید. یا چند تیزر تلویزیونی تولید و پخش کنید. از لحظهٔ تصمیم تا زمان اجرا چقدر طول می‌کشد؟ در خوش‌بینانه‌ترین حالت، چند هفته و در حالت عادی چند ماه.

اما اگر تصمیم‌تان بر این باشد که تبلیغات بنری گسترده در سایت‌ها انجام دهید یا از چند اینفلوئنسر بخواهید برایتان تبلیغ کنند، چقدر زمان نیاز خواهید داشت؟ معمولاً کمتر از حالت اول.

به شکل مشابه، اگر بخواهید نظر بخشی از مشتریان قبلی‌تان را دربارهٔ محصولی که هنوز به بازار نداده‌اید جویا شوید، استفاده از روش‌های سنتی مانند تماس تلفنی، مصاحبه با مشتریانی که به فروشگاه سر می‌زنند و … چقدر زمان می‌گیرد؟ سرعت اجرای همین کار با ابزارهای دیجیتالی مانند ایمیل، پیامک، نظرسنجی از بازدیدکنندگان سایت و … چقدر خواهد بود؟ این‌جا هم معمولاً کار سریع‌تر از حالت اول انجام می‌شود.

نمونهٔ دیگر هم استفاده از تست A/B است. حتی به فرض این که در فضای سنتی هم امکان پیاده‌سازی تست A/B وجود داشته باشد، می‌دانیم که این کار بسیار کُند و زمان‌بر خواهد بود.

با استناد به چنین مثال‌هایی معمولاً تأکید می‌کنند که یکی از نقاط قوت دیجیتال مارکتینگ که جایگاه ویژه‌ای به آن داده، فاصلهٔ زمانی کم از ایده تا اجرا است.

این نکته را به خاطر داشته باشید که اجرا در دیجیتال مارکتینگ سریع‌تر است، اما اگر با افراد و شرکت‌هایی بیرون از تیم و سازمان خود کار داشته باشید، آن‌ها هم‌چنان می‌توانند گلوگاه شما باشند. اگر قرار باشد تولید محتوا را برون‌سپاری کنید، یا تحقیقات بازار را تیمی بیرون از مجموعهٔ خودتان ولو با ابزارهای شما و از طریق کانال‌ها و بسترهای شما انجام دهد، هم‌چنان باید کُند بودن را تحمل کنید. ارسال درخواست، مذاکره روی شرایط، پیشنهادهای اصلاحی و همهٔ دردسرهای رایج در برون‌سپاری یک پروژه با شما خواهد بود و دامن‌تان را رها نخواهد کرد.

چابکی را وقتی تجربه می‌کنید که بخواهید کاری در مقیاس کوچک و متوسط انجام دهید. کارهای بزرگ، هم‌چنان کندی‌های خاص خود را دارند. فرض کنید می‌خواهید کمپینی اجرا کنید که در یک ماه به دویست میلیون بازدید برسد. این عدد در تبلیغات کاملاً عادی است که یک جامعهٔ سی میلیونی، شش یا هفت بار پیام‌ شما را در یک ماه ببینند ولی وب‌سایت‌ها، کانال‌های تلگرامی، اینفلوئنسرهای اینستاگرامی و سایر انواع رسانه‌های دیجیتال، برنامه‌های زمان‌بندی‌شدهٔ خود را دارند. آن‌ها نمی‌توانند بلافاصله برنامهٔ تبلیغاتی شما را اجرا کنند. ضمن این که کمپین، باید در یک بازهٔ زمانی محدود باشد. پس باید بکوشید همهٔ کانال‌ها را با هم هم‌زمان کنید. برای این کار، ناگزیرید زمان اجرای کمپین را آن‌قدر دور تعریف کنید که همهٔ رسانه‌ها بتوانند بستر تبلیغاتی خود را در اختیارتان قرار دهند. در این حالت، ممکن است مزیت سرعت، چندان به چشم نیاید.

شاید فعالیت‌های بازاریابی دیجیتال در اجرا سریع باشند، اما لزوماً در طراحی سریع نیستند. طراحی یک کمپین حرفه‌ای، طراحی یک برنامهٔ پروموشن و برنامه‌ریزی برای یک تست A/B می‌تواند بسیار زمان‌بر باشد. حتی طراحی یک پرسشنامهٔ نظرسنجی از مشتریان هم می‌تواند ماه‌ها وقت لازم داشته باشد. البته این به شرطی است که واقعاً بخواهید از نتایج استفاده کنید. در غیر این صورت، کسب و کارهای بسیاری هستند که هر روز برنامه‌های مختلفی را در زمینهٔ بازاریابی اجرا می‌کنند. اما فعالیت‌ها و برنامه‌هایشان، به علت طراحی ضعیف و غیرحرفه‌ای و غیرعلمی، اثربخشی چندانی ندارد.

5- انعطاف‌پذیری مکانی

انعطاف‌پذیری مکانی تقریباً در همهٔ زیرشاخه‌های بازاریابی به کار می‌آید و مفید است؛ از گفتگو با مشتریان و تحقیقات بازار گرفته، تا تبلیغات و مدیریت باشگاه مشتریان.

بیشتر پروژه‌های تحقیقات بازار، به محدوده‌های جغرافیایی خاص محدود می‌شوند. چون بررسی بازار در یک قلمرو جغرافیایی گسترده، هزینهٔ بسیار بالایی دارد. زیاد می‌شنویم که مدیران بازاریابی می‌گویند که محصول M را فعلاً در منطقهٔ شمال یا جنوب شهر D عرضه کردیم تا ببینیم بازخورد مردم چیست. هنوز هم در برخی محصولات که کاملاً فیزیکی هستند، محدودیت جغرافیایی وجود دارد. اما در بسیاری از محصولات، بازاریابی دیجیتال می‌تواند تحقیقات بازار را از قید جغرافیا رها کند.

شرکتی که خدمات بیمه می‌فروشد، آژانس‌های مسافرتی، فروشندگان بسیاری از محصولات هنری، عرضه‌کنندگان لوازم خانگی و ارائه‌دهندگان قطعات یدکی و مصرفی ماشین‌آلات صنعتی، با انواع ابزارهای دیجیتال می‌توانند بازار محصولات را به سادگی در یک محدودهٔ وسیع جغرافیایی بسنجند و بررسی کنند.

آن‌چه گفتیم، مصداق انعطاف‌پذیری جغرافیایی فقط در زمینهٔ تحقیقات بازار بود. زیرشاخه‌های دیگر بازاریابی هم از مزایای انعطاف‌پذیری جغرافیایی بهره می‌برند.
جغرافیا می‌تواند بسیاری از برنامه‌های تبلیغاتی را محدود کند. فرض کنید یک محصول آرایشی یا بهداشتی تولید کرده‌اید.

شما نمی‌توانید با یک بودجهٔ معقول و محدود، در تمام نقاط شهر بیلبورد نصب کنید. اگر هم این کار را انجام دهید، نمی‌توانید در تمام شهرها تبلیغ کنید. کمپین‌های تبلیغات محیطی، به مناطق خاص محدود می‌شوند.

اما به سادگی با ابزارهای دیجیتال می‌توانید به بخش بزرگی از مردم کشور اطلاع دهید که آغاز به کار کرده‌اید. آن‌ها نام برند شما را می‌شنوند و برای خرید آن آماده می‌شوند. حتی ممکن است با سفارش آنلاین از راه دور آن را بخرند.

البته چالش‌های لجستیک و رساندن محصول به دست مشتریان دوردست هم‌چنان پابرجاست. اما چالش‌های اطلاع‌رسانی و رساندن پیام به مشتریان دوردست در فضای دیجیتال تا حد زیادی رنگ می‌بازند.

این نکته را به خاطر داشته باشید که انعطاف‌پذیری مکانی در دیجیتال مارکتینگ بیشتر است، اما همین انعطاف‌پذیری می‌‌تواند معنای اعداد و شاخص‌ها را تغییر داده یا حتی ما را گمراه کند. اینفلوئنسری را در نظر بگیرید که صدهزار فالوئر از نقاط مختلف کشور دارد و یک کافهٔ محلی یا یک مزون فروش لباس، از او برای تبلیغ استفاده می‌کنند. ممکن است ۸۰٪ یا حتی ۹۰٪ مخاطبان او در شهرهای دیگر باشند و مشتری آن کافه یا مزون محسوب نشوند. با این حال، تعرفهٔ تبلیغات بر اساس فاکتورهایی مانند دیده شدن و افزایش فالوئر محاسبه و پرداخت می‌شود. در حالی که ممکن است اینفلوئنسر دیگری با ده‌هزار فالوئر محلی، خروجی بهتر داشته باشد.
دسترسی ارتباطی به معنای دسترسی عملیاتی نیست. گاهی کسب‌و‌کارها، با توجه به رهایی از قید جغرافیا، بازار هدف خود را بزرگ می‌کنند. اما بخش‌های مختلف کسب‌و‌کارشان، از توان کافی برای پشتیبانی عملیاتی بهره‌مند نیستند. شما ممکن است بتوانید یک مشتری را از نقطه‌ای دور جذب کنید و محصول‌تان را هم به او بفروشید. اما آیا می‌توانید محصول را با دقت و کیفیت به دست او برسانید و خدمات مورد نیاز را هم ارائه دهید؟ محصولی که با پیک یا پست ارسال می‌شود، نهایتاً باید سالم به دست مشتری برسد و اگر چنین نشود، تجربهٔ بسیار بدی برای مشتری به وجود خواهد آمد. هم‌چنین اگر محصولی را اشتباه ارسال کنید، باید بتوانید از عهدهٔ هزینهٔ تعویض آن برآیید. مدیریت تجربهٔ مشتری کاری پیچیده، چندوجهی و پرهزینه است و اگر نمی‌توانید این کار را در یک قلمرو گسترده انجام دهید، به نفع‌تان است که از وسوسهٔ انعطاف‌پذیری مکانی چشم‌پوشی کنید.

6- انعطاف‌پذیری زمانی

به این مثال‌ها فکر کنید:

سال‌هاست در رستوران‌های خوب، بعد از صرف غذا از مشتریان در مورد کیفیت غذا می‌پرسند و گاهی هم فرم کاغذی نظرسنجی و ارزیابی به مشتری می‌دهند و از او می‌خواهند نظرش را به شکل رسمی ثبت کند. شبیه همین کار در پروازها هم انجام می‌شود و از مسافران دربارهٔ تجربه‌شان می‌پرسند.

بخشی از مسافران، در آن زمان، وقت یا حوصله ندارند که این فرم‌ها را پر کنند و نظر خود را ثبت نمی‌کنند.

اما نظرسنجی‌هایی که با پیامک انجام می‌شوند یا سوال‌هایی که داخل اپلیکیشن از کاربران پرسیده می‌شوند، به احتمال بالاتری پاسخ می‌گیرند. چون بازهٔ زمانی پاسخ‌گویی به آن‌ها طولانی‌تر است و گاه می‌شود تا چند روز بعد هم نظر داد.

تهیه‌کنندهٔ یک فیلم را در نظر بگیرید که می‌خواهد فیلم خود را با تبلیغات محیطی معرفی کند و به عنوان یکی از گزینه‌ها، به سراغ تبلیغ روی بیلبوردهای اتوبان می‌رود. بیشترین ساعت دیده شدن بیلبورد، در ساعاتی است که مردم از ترس دیر رسیدن به محل کار اضطراب دارند یا عصر در ترافیک، خسته و عصبی‌اند و انواع مشکلات در ذهن‌شان انباشته شده است.

همین تهیه‌کننده، وقتی تبلیغ خود را در یک بنر قبل از ویدئوهای سرگرم‌کنندهٔ آپارات یا یوتیوب قرار می‌دهد یا در ساعتی مناسب که با آزمایش و سنجش تشخیص داده و با پیامک ارسال می‌کند، به احتمال زیاد پاسخ مثبت دریافت می‌کند.

سال‌ها دیدیم و می‌بینیم که در بسیاری از فروشگاه‌ها و مراکز خرید، میزهایی برای باشگاه مشتری وجود دارد و مشتریان را تشویق و دعوت می‌کنند تا اطلاعات خود را در آن‌جا ثبت کنند.

بعد هم یک کد اشتراک یا کارت اشتراک صادر می‌شود و مشتری می‌تواند مزایایی مانند تخفیف یا شرکت در قرعه‌کشی استفاده کند.

این روش را با شیوه‌های مدرن پیاده‌سازی بازشگاه مشتریان مقایسه کنید که فقط در لحظهٔ خرید یک شماره تماس می‌دهید و بقیهٔ کارها بعداً با پیامک یا تماس تلفنی انجام می‌شود؛ در زمانی که خودتان راحت هستید و ترجیح می‌دهید.

پس می‌توان گفت که اساساً رسانه‌های سنتی زمان را به کسب و کارها تحمیل می‌کنند. مهم نیست که شما دوست دارید تبلیغ تلویزیونی‌تان صبح پخش شود یا شب. اگر برنامه پرمخاطب تلویزیون شب باشد، شما هم باید شب تبلیغ کنید. به همین سادگی.

انعطاف‌پذیری زمانی، یکی از فرصت‌های ارزشمندی است که دیجیتال مارکتینگ در اختیار کسب‌و‌کارها قرار می‌دهد. این انعطاف‌پذیری اگر به شکلی هوشمندانه به کار گرفته شود، می‌تواند ضمن کاهش فشار بر مشتری و تسهیل اجرای فرایندها، نرخ تبدیل و میزان اثربخشی را هم افزایش دهد.

این نکته را به خاطر داشته باشید که انعطاف‌پذیری زمانی در دیجیتال مارکتینگ بیشتر است، اما دسترسی به مشتری در تمام ساعت‌ها می‌تواند به مزاحمت تبدیل شود و به برند آسیب بزند. نوتیفیکیشن‌های زیاد اپلیکیشن‌ها در زمان‌های نامناسب و ارسال پیامک در ساعت‌ها می‌تواند آزاردهنده باشد و تصویر برند را در ذهن مشتری تخریب کند.

انعطاف‌پذیری زمانی، یک رابطهٔ‌ دوسویه است. همان‌قدر که شما در محدودهٔ گسترده‌تری به مشتری دسترسی دارید، مشتری هم انتظار دارد در بازهٔ زمانی گسترده‌تری به شما دسترسی داشته باشد. وقتی کسب‌و‌کاری پیام تبلیغاتی خود را در خارج از ساعت اداری برای مشتریان می‌فرستد، این انتظار برای مشتری هم ایجاد می‌شود که بتواند در همان ساعت‌ها کارهایش را پیگیری کند. شما نمی‌توانید پیامک خود را ساعت ‍۱۹ بعد از ظهر برای مشتری بفرستید و وقتی مشتری برای پیگیری خرابی محصولش تماس می‌گیرد، بگویید ساعت خدمت‌رسانی ما فقط تا ۱۶ است.

انعطاف‌پذیری زمانی هم مثل بسیاری از مزیت‌های دیجیتال مارکتینگ، وقتی معنا پیدا می‌کند که داده‌محور باشد. اگر رفتار مشتریان را در ساعت‌های مختلف بررسی کنید، می‌‌توانید بازه‌های زمانی بهینه را برای فعالیت‌های مختلف پیدا کنید. اگر چنین کاری به شکل دقیق و حرفه‌ای انجام نشود، انعطاف‌پذیری زمانی نمی‌تواند به یک فرصت و مزیت جدی تبدیل شود. مغازه‌دار سنتی، هنگام خروج مشتری از مغازه می‌گفت که باز هم تشریف بیاورید. دیجیتال مارکتر می‌تواند به انتخاب خود، این حرف را یک ساعت بعد، یک روز بعد، یک ماه بعد و حتی یک سال بعد بزند. هم‌چنین می‌تواند به شکلی کور و بدون حساب، هر بار در سالگرد تولد یا ازدواج پیامی ارسال کند و بگویدکه چرا تشریف نمی‌آورید؟

پس اگر مطالعهٔ دقیق انجام نشود و تفاوت اثربخشی این گزینه‌ها را ندانیم، بود و نبودشان اهمیت چندانی ندارد.

دیجیتال مارکتینگ ابزار چند رسانه‌ای

7- ابزار چند رسانه‌ای

در مقایسه با ابزارهای سنتی بازاریابی، بازاریابی دیجیتال یک ابزار چندرسانه‌ای است؛ ترکیبی از متن و صدا و تصویر.

کافی است به ابزارهای سنتی بازاریابی و تبلیغات، مانند تماس تلفنی، فرم‌های نظرسنجی کاغذی، پوسترها و تراکت‌ها، بیلبوردها و رپورتاژهای متنی در مجلات و روزنامه‌ها فکر کرده و آن‌ها را با ابزارهای دیجیتالی مدرن امروزی مقایسه کنید.

این فرصت ارزشمند هم یکی دیگر از مزیت‌های دیجیتال مارکتینگ است و باعث شده است که اهمیت دیجیتال مارکتینگ در سبد فعالیت بازاریابی شرکت‌ها بیشتر شود.

قطعاً اثر تراکت یک پیتزافروشی که سوپرمارکت محل داخل کیسهٔ خرید ما می‌اندازد، با کلیپی یک دقیقه‌ای از پیتزا خوردن مشتریان ضبط شده و روی وب‌سایت یا شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام منتشر می‌شود، یکسان نیست.

تیزر تلویزیونی، به عنوان ابزاری سنتی که رقیب چنین کلیپی محسوب می‌شود، هم‌چنان فاصلهٔ زیادی با آن دارد چون در این‌جا متن هم می‌تواند ضمیمهٔ کلیپ شود و مخاطب هم می‌تواند نظراتش را در زیر کلیپ بیاورد و تعامل دوطرفه ایجاد شود.

تعامل با مشتری در وب و شبکه‌های اجتماعی، مصداق بهتری از ارتباط چندرسانه‌ای محسوب می‌شود.

این نکته را به خاطر داشته باشید که بازاریابی دیجیتال بستری برای ارتباط چند رسانه‌ای است، اما امکان استفاده از ابزارهای مختلف، به این معنا نیست که ما هم حتماً باید از همهٔ آن‌ها استفاده کنیم. هنر واحد بازاریابی و نیز بخش تبلیغات در این است که تشخیص دهند چه ابزاری برای چه کاری مفید است. به عنوان نمونه، اینستاگرام سال‌هاست کاربران خود را از اشتراک عکس به سمت محتوای ویدئویی سوق داده است. این شبکه پس از این که دید ساخت کلیپ‌های طولانیِ درگیرکننده برای بسیاری از کاربران ساده نیست، فضا را به سمت ویدئوهای کوتاه یا همان Reels سوق داد. اما این که کارشناس دیجیتال مارکتینگ بگوید که ما برای تبلیغات باید به سمت ویدئو برویم، آن‌ هم ویدئوی کوتاه، لزوماً حکم پخته‌ای نیست. هر محصول و هر برند، در هر کمپین باید جداگانه فکر کنند و ببینند چه ابزاری برای آن‌ها مناسب‌تر است. شاید برای شرکتی که مکمل‌های غذایی تولید می‌کند، هنوز تبلیغ متنی در شبکه‌های اجتماعی یا وب‌سایت‌ها یا توضیح طولانی صوتی در یک پادکست مناسب‌تر از ترکیب متن و صدا و تصویر در یک ویدئوی کوتاه اینستاگرامی باشد.

از هر کانال و بستری که استفاده می‌کنید،‌ مهم است بتوانید بهترین کیفیت را عرضه کنید. امروز رقابت در کیفیت تولید محتوای چندرسانه‌ای بسیار جدی شده و بسیاری از کسب‌و‌کارهای کوچک هم یاد گرفته‌اند که چگونه کیفیت مطلوب را به دست بیاورند. اگر نمی‌توانید محتوای باکیفیت چندرسانه‌ای تولید کنید، بهتر است از این ابزارها صرف‌نظر کنید. یک فایل صوتی یا تصویری ضعیف، می‌تواند این حس را به مشتری القا کند که با برندی ضعیف روبه‌روست.

ارتباط چندرسانه‌ای هم می‌تواند از طرف شما با مشتری باشد و هم بالعکس. ابزارهای دیجیتالی این امکان را فراهم کرده‌اند که بسیاری از مشتریان، از ارتباط سادهٔ متنی با کسب‌و‌کارها فراتر روند و از کانال‌های صوتی و تصویری هم استفاده کنند. حداقل با تکنولوژی‌های فعلی که تبدیل صدا به متن با دقت کافی امکان‌پذیر نیست، مهم است روش‌هایی برای ثبت محتوای پیام‌ها داشته باشید. مثلاً‌ کارشناسان فروش یا خدمات پس از فروش موظف باشند خلاصهٔ گفتگوهای صوتی را به شکل متنی ذخیره کنند. یا به هر روش، زمینه‌ای ایجاد شود که بررسی سابقهٔ رابطه با مشتری، به سرعت و دقت امکان‌پذیر باشد. اگر چنین شرایطی را فراهم نکنید، همین ظرفیت چندرسانه‌ای در فضای دیجیتال می‌تواند به نقطه ضعفی برای کسب‌و‌کار شما تبدیل شود.

معرفی کتاب آموزش دیجیتال مارکتینگ

کتاب فارسی دیجیتال مارکتینگ آن‌قدر زیاد نیست که دست شما در انتخاب آن‌ها باز باشد. اما در زبان انگلیسی کتابهای آموزش دیجیتال مارکتینگ کم نیستند.

ضمن این‌که در هر یک از موضوعات تخصصی بازاریابی دیجیتال هم، کتابهای فراوانی وجود دارند. مثلاً کتابهای موبایل مارکتینگ یا کتابهای بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا خود دنیای بزرگی دارند.

بنابراین نمی‌توان گفت که چند کتابی که در این‌جا معرفی می‌کنم، حتماً بهترین کتابهای دیجیتال مارکتینگ هستند. اما حداقل شناخته شده و معتبرند.

1- کتاب The New Rules of Marketing and PR

کتاب The New Rules of Marketing and PR

کتاب دیوید اسکات با عنوان قوانین جدید بازاریابی و روابط عمومی را می‌توان یک کتاب مرجع کلاسیک در زمینه‌ی بازاریابی دیجیتال دانست.

این کتاب بارها تجدید چاپ شده و نیز نویسنده، آن را بر اساس شرایط و نیازهای هر مقطع زمانی، ‌به‌روز کرده است.

کتاب اسکات بیش از جنبه‌های تکنیکال به ابعاد مدیریتی بازاریابی دیجیتال پرداخته است. اما می‌تواند برای همه‌ی کسانی که علاقه‌مند به دیجیتال مارکتینگ هستند مفید باشد.

تبلیغات اینترنتی، بازاریابی مستقیم با استفاده از ابزارهای دیجیتال، وبلاگ نویسی، نشر دیجیتال اخبار کسب و کار، سئو، شبکه های اجتماعی، پادکست‌ها و سایر روش‌های تولید محتوا از جمله بحث‌هایی هستند که در این کتاب مطرح شده‌اند.

البته نباید انتظار داشته باشید که خواندن این کتاب، شما را شگفت‌زده کند یا در هر صفحه با نکته‌ی جدیدی مواجه شوید.

اما می‌توان گفت ویژگی این کتاب، نظم دادن به ذهن خواننده در زمینه دیجیتال مارکتینگ و حوزه‌های زیرمجموعه‌ی آن و نیز جایگاه بازاریابی دیجیتال در فضای کسب و کارهای امروزی است و اگر به دنبال یادگیری دیجیتال مارکتینگ به زبان ساده هستید،‌ احتمالاً می‌تواند شما را راضی کند.

2- کتاب Ctrl Alt Delete

کتاب Ctrl Alt Delete

همه‌ی کسانی که با کامپیوتر کار کرده‌اند، ترکیب سه دکمه‌ی Ctrl،Alt و Delete را می‌شناسند و آن هم چیزی نیست به جز Reboot کردن کامپیوتر وقتی که همه چیز باید از اول شروع شود.

میچ جول (Mitch Joel) که خود سابقه‌ی اجرایی و ارزشمند در بازاریابی اینترنتی دارد، در این کتاب به بررسی نقش ابزارهای دیجیتال در تحول کسب و کارها پرداخته است.

کتاب شبیه مجموعه پست‌های پراکنده‌ی یک وبلاگ است. وبلاگی که به موضوع رابطه‌ی کسب و کار با دنیای دیجیتال پرداخته.

بنابراین هر جای آن را باز کنید می‌توانید بخوانید و به نکات مطرح شده فکر کنید.

اما دقیقاً به همین علت، بر خلاف کتاب دیوید اسکات، ادعای نویسنده این نیست و انتظار شما هم نباید این باشد که ذهن‌تان در این حوزه منظم شود. چه‌بسا بعد از خواندن کتاب، در مقایسه با قبل از آن هم آشفته‌تر شوید.

اما نکته‌های او آن‌قدر ارزش دارد که گه‌گاه به بررسی آن‌ها بپردازید و جایی را در گوشه‌ی ذهن خود به حرف‌ها، توصیه‌ها و تحلیل‌های میچ جول اختصاص دهید.

3- کتاب Epic Content Marketing

کتاب Epic Content Marketing

جو پولیتزی کتاب‌های متعددی در زمینه استراتژی محتوا و بازاریابی محتوا دارد که هر یک به نوبه‌ی خود مفید هستند.

اما کتاب Epic Content Marketing را می‌توان فراتر از بازاریابی محتوا دانست. چون در آن، بسیاری از حوزه‌های بازاریابی دیجیتال را مورد توجه قرار داده و نقش محتوا در هر یک از حوزه‌ها را به بحث گذاشته است.

مقدمه‌ی کتاب توسط یکی از مدیران SAP نوشته شده و پولیتزی به این شیوه، به مخاطب اعلام می‌کند که قرار است با مجموعه‌ای از تجربیات و نکات کاربردی در زمینه بازاریابی دیجیتال روبرو شود.

هدف گذاری برای بازاریابی محتوا، مدل کسب و کار بر اساس محتوا، تقویم محتوا و استفاده از پلتفرم‌ها و ابزارهای مختلف برای بازاریابی دیجیتال، از جمله بحث‌هایی است که در این کتاب به آن‌ها پرداخته شده است.

دوره آموزش بازاریابی دیجیتال

چه در سطح جهان و چه در ایران، دوره های حضوری و غیرحضوری بسیاری با موضوع دیجیتال مارکتینگ برگزار می‌شوند. بسیاری از این برگزارکنندگان این دوره‌ها هم مدعی‌اند که بهترین دوره دیجیتال مارکتینگ را برگزار می‌کنند. اما حرف اصلی این است که یکی از عوامل مهم که اثربخشی یک دوره را مشخص می‌کنند، تطبیق نیازهای دانشجو با سطح و سرفصل‌های دوره است.

مثلاً اگر آشنایی اولیه با HTML و کدنویسی نداشته باشید، یک دورهٔ سئو با محتوای کاملاً تکنیکال می‌تواند برای شما نامناسب باشد. در حالی که دورهٔ دیگری با محتوای بسیار ساده‌تر، با سرفصل‌هایی که می‌توان آن‌ها را ابتدایی و حتی ناقص دانست، می‌‌تواند اثربخشی بیشتری داشته باشد. ما بر این باوریم که مطالب ارائه شده در وبلاگ سایت دیجی دینگ می‌تواند آشنایی اولیه با مبانی دیجیتال مارکتینگ را در حدی برایتان ایجاد کند که از بین دوره‌های موجود آنلاین یا حضوری بسته به سلیقهٔ خودتان‌ بتوانید بهترین دوره را انتخاب کرده و یادگیری تخصصی دیجیتال مارکتینگ را دنبال کنید.

ضمن این که به خاطر داشته باشید منطقی به نظر نمی‌رسد که هیچ فرد، موسسه یا وب‌سایتی ادعا کند که می‌تواند آموزش کامل دیجیتال مارکتینگ را از صفر تا صد انجام دهد. معمولاً هر مجموعه‌ای در یک یا دو زمینه قوی‌تر است و در سایر زمینه‌ها اطلاعات عمومی دارد. بنابراین احتمالاً برای این که به یک متخصص بازاریابی دیجیتال تبدیل شوید، باید به سراغ سبدی از آموزش‌ها بروید و از هر فرد یا مجموعه، بخشی را که بیشتر می‌داند و مسلط‌تر است، فرا بگیرید.

سرفصل های پیشنهادی برای شروع آموزش دیجیتال مارکتینگ

فهرست زیر سرفصل های پیشنهادی من برای شروع یادگیری و آموزش دیجیتال مارکتینگ است:

  • مفاهیم پایه مارکتینگ
  • مفاهیم پایه CRM و ارتباط با مشتری
  • مفاهیم اولیه در حوزه رسانه و مدیریت رسانه
  • مفاهیم پایه مرتبط با تبلیغات و کمپین های تبلیغاتی
  • مفاهیم مرتبط با مدیریت محتوا
  • اصول، تکنیک‌ها و استانداردهای حضور در فضای آنلاین
  • مفاهیم مرتبط با حوزه برند و برندسازی
  • شناخت ابزارهای رایج حوزه دیجیتال مارکتینگ
  • شناخت شبکه‌های اجتماعی و فعالیت های مرتبط با آن
  • شناخت موتورهای جستجو و فعالیت های مرتبط با آن
  • اصول و تکنیک های بهینه‌سازی و بازاریابی موتورهای جستجو
  • مفاهیم مرتبط با روانشانسی مخاطبان و رنگ‌ها
  • مفاهیم مرتبط با استراتژی و برنامه ریزی
  • مفاهیم پایه برنامه نویسی وب و موضوعات تکنیکال
  • آشنایی با سنجش و ارزیابی اثربخشی فعالیت‌ها
  • مفاهیم مرتبط با داده‌کاوی و تحلیل داده‌ها

حوزه بازاریابی دیجیتال بسیار گسترده‌تر و متنوع‌تر از این سرفصل‌ها است، ولی من معتقد هستم برای شروع یادگیری در این حوزه مطالعه و درک مفاهیم لیست شده از اهمیت بالایی برخوردار است.

آموزش دیجیتال مارکتینگ

پیش بینی آینده دیجیتال مارکتینگ در ایران

گاهی اوقات به خاطر محدودیت‌هایی که در کشور به وجود می‌آید مانند محدودیت دسترسی به سایت‌های بیرونی از داخل ایران یا محدود کردن دسترسی ایرانیان به سایت‌های خارجی توسط کشورهای دیگر، این تلقی به وجود می‌آید که آینده دیجیتال مارکتینگ در ایران چندان امیدبخش نیست.

واقعیت این است که هر شکلی از محدود شدن فعالیت دیجیتال، می‌تواند به بخشی از اقتصاد دیجیتال آسیب بزند و در این بحثی نیست. هم‌چنین محروم شدن از سرویس‌ها و خدمات بین‌المللی، به فرض که چنین اتفاقی بیفتد، خسارتی جبران‌ناپذیر برای اقتصاد، سیاست و سرمایه‌های انسانی کشور خواهد بود.

با این حال، این اتفاق‌های ناخوشایند را، به فرض که روی دهند، نمی‌توان به معنای از رونق افتادن تخصص دیجیتال مارکتینگ در نظر گرفت. این رشته احتمالاً هم‌چنان پررونق باقی خواهد ماند و درآمد کارشناسان دیجیتال مارکتینگ هم حفظ خواهد شد. اما سبد ابزارها و مهارت‌هایشان تغییر خواهد کرد و چه بسا گونه‌ای از دیجیتال مارکتر در کشور پرورش پیدا کند که در بازار جهانی، تقاضایی برای آن وجود نداشته باشد.

اگر شما هم پیش‌بینی از آینده بازاریابی دیجیتال در ایران دارید خوشحال می‌شویم که پیش‌بینی خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.

turned_inدسته بندی : دیجیتال مارکتینگ
moreبرچسب : ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

مطالب مرتبط

محاسبه شاخص هزینه جذب مشتری (CAC)
نقشه سفر مشتری در بازاریابی محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست